آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 732 بازدید

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

یعنی امروزست روز ناله های آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت

میکشد خود را به سوی خانه مثل مادرش

روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی

بنگری آثاری از خاکی ترین بال و پرش

او زمین میخورد و میخندید بر حالش عدو

این هم ارثی بود که برده ز جد اطهرش

صحنه جان دادن او روضه مستوره شد

حجره در بسته میداند چه آمد بر سرش

بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدند

خادمش دید و ولی هرگز نمیشد باورش

یک بُنَیَ گفت و از کام پسر بوسه گرفت

از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش

کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود

قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش

هر چقدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد

تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش

تا قیامت هم نمیفهمند اهل معرفت

از چه آمد دست بر سر بین لشکر خواهرش

شاعر: قاسم نعمتی

 

 

حاج سید مجید بنی فاطمه / شب سی ام ماه صفر ۱۳۹۸

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر