آینه در آینه تابید عالم شد علی * محمدحسین پویانفر

بازدید: 813 بازدید

آینه در آینه تابید عالم شد علی

نفس خود را دید خود را دید خاتم شد علی

اولین صبح ظهور حی اعظم شد علی

حق تماشا کرد خود را تا مجسم شد علی

با علی جان می دهم یا با علی تب می‌کنم

حرف مولا می‌ زنم یا مشق زینب می‌کنم

آن که اقیانوس آرام علی شد زینب است

آن که او آغاز و انجام علی شد زینب است

آن که او معنای اسلام علی شد زینب است

آن که آمد زینت نام علی شد زینب است

ما نمی ‌فهمیم از این اوج این اعجاز هیچ

شعر ها را ساده‌ تر می‌ گویم اما باز هیچ

او هزاران شیر زن بود او فقط زینب نبود

او ظهور پنج تن بود او فقط زینب نبود

سوختن در سوختن بود او فقط زینب نبود

او حسین و او حسن بود او فقط زینب نبود

شد تمام آیه‌ قالو بلا وقتی رسید

با نزولش کربلا شد کربلا وقتی رسید

شرح لیلی را اگر منزل به منزل گفته ‌اند

شرح این تشریف را جمع مقاتل گفته‌ اند

کعبه را با بودنش در راه محمل گفته ‌اند

گرد صحرا نه غبار پرده را دل گفته ‌اند

به حسینش که دل زینب به‌دست اکبر است

پرده‌ ها‌ی محمل زینب به‌ دست اکبر است

کشتی کرب و بلا در کربلا پهلو گرفت

خواست تا پایین بیاید آسمان زانو گرفت

تا بیاید جبرئیل از شهپرش جارو گرفت

او نه از عباس جان عباس از بانو گرفت

پای او بر زانوی مردانه‌ عباس بود

بعد بابا دست او برشانه‌ عباس بود

دور خود تا دید اکبر را خیالش جمع شد

عون و عبد لله و جعفر را خیالش جمع شد

دید در گهواره اصغر را خیالش جمع شد

بین خمیه چند دختر را خیالش جمع شد

دید فوج دشمنان را گفت عباسم که هست

نیزه و تیغ و سنان را گفت عباسم که هست

ناگهان بی‌ حال شد گودال را وقتی که دید

روضه ‌اش اطفال شد گودال را وقتی که دید

مات استقبال شد گودال را وقتی که دید

حرمله خوشحال شد گودال را وقتی که دید

آمد و افتاد بر پای برادر باز گرد

جان خواهر جان من نه جان مادر بازگرد

شام غم ای وای اکبر را نمی‌ بیند چرا

عون و عبد لله و جعفر را نمی ‌بیند چرا

پشت خیمه قبر اصغر را نمی ‌بیند چرا

بین حجم شعله دختر را نمی ‌بیند چرا

خیمه از شعله افتاد و عزیزی سوخت سوخت

زیر آن خیمه خداوندا مریضی سوخت سوخت

بس که افتاده زمین در پا توانی نیست نیست

می‌ دود سمت برادر حیف جانی نیست نیست

دیر شد تا او بیاید ساربانی نیست نیست

وای از انگشت و انگشتر نشانی نیست نیست

زیر تیغ و نیزه می‌ گردد جوابی حیف نیست

ناقه و چشم حرامی و رکابی حیف نیست

شاعر: حسن لطفی

***

ای عشق اول و آخر من ای مهربان تر از مادر من

یا واهب العطایا یا منته الرجایا یا دافع البلایا

تشنه سر جدا خون بهایت خدا

السلام علی ساکن کربلا

یا حبیبی حسین

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر