از ماست که بر ماست * علیرضا آذر

بازدید: 1532 بازدید

کعبه بشکافت مرادت آمد

تا گلو حرف نهان دارد عشق

قدر این قدر بدان خانه حق

فُزتُ و رَبِ دهان دارد عشق

ای فلک از قدم روز بگو

از امیری که به دوشش نان داشت

تا خداوندی او راه نبود

غیر ممکن شدنش امکان داشت

سر هر کوچه طوافی میکرد

شمس و مهتاب غزل می خواندند

صد ملک بر سر سجاده ی صبر

زیر لب خیرالعمل می خواندند

کاش آن شب وسط راه طلب

ذوالفقاری به کمر می بستی

تا که از ترس بمیرند ای کاش

آیتی زرد به سر می بستی

ابن ملجم همه ی همهمه هاست

که صدای تو به جایی نرسد

او بهانه است که در دجله ی پیر

ناخدایی به خدایی نرسد

تو چه گفتی که در آن حلقه ی چاه

آب از اندوه به قُل قُل آمد

سر سجاده ی هر تیره دلی

بویی از دامن یک گل آمد

تا که از قافلتان جاماندیم

از شما یاری و از ما گله بود

خانه هایی که بنا میکردیم

بر دهان گسل و زلزله بود

قطره هایی که به صورت دارم

عرق شرم و نگاهی خیس است

تا شما روی گرفتی از نور

صحن آتشکده ابلیس است

ما که امروز به تنگ آمده ایم

هر طرف خانه ملجم شده است

از خودِ ماست که برماست علی

یا علی گفتنمان کم شده است

ماه و خورشید شمایید شما

بی شما روز به یغما می رفت

هر که تنها به جهان می آمد

آخرش هم تک و تنها می رفت

از شما بود که باران صبور

روی افسردگی خاک آمد

از شما و پسرت بود ای عشق

قدسیان را ره افلاک آمد

من اسیر خودمم کاری کن

آخرش سر به قدم بگذارم

نرسد روز سیاهی که در آن

قدمی محض تو کم بگذارم

.

جهت دانلود صوت کلیک کنید

.

 

? www.mohjat.net

? @mohjat_net

مطالعه بیشتر