افتاده بین حجره و آبش نمی دهند * حاج محمود کریمی

بازدید: 583 بازدید

افتاده بین حجره و آبش نمی دهند

میگوید آب آب جوابش نمی دهند

این قوم جاهلی که به دست امام خویش

آب از برای کسب ثوابش نمی دهند

حاجت به ابروی زمین ریختن نبود

یک رو به قبله را که غذابش نمی دهند

از بس که کف زدند و شده هلهله به پا

ماندم درون خانه عروسیست یا عزا

در کودکی ای انکه زدی مشت بر زمین

حالا به جاش امده زهرا بیا ببین

تو از شنیده های غمش قد خمیده ای

اکنون ببین هر انچه که قبلا شنیده ای

در پشت درب بسته حجره نشسته است

یک مادری که خسته و پهلو شکسته است

مادر تلاش کرد ولی درب بسته را

دست شکسته اش نتوانست وا کند

این پشت در نشسته افتاده از نفس

دستش بلند شد پسرش را دعا کند

میگفت ای خدا نکند مثل کربلا

این بار هم کسی سری از تن جدا کند

امین فوج فوج کبوتر بلند شد

تا سایه ای برای تنت دست و پا کند

لب تشنه دست و پا زده مانده بی پناه

این حجره جلوه ایست ز گودال قتلگاه

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

 

مطالعه بیشتر