امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر * حاج محمود کریمی

بازدید: 970 بازدید

امشب دل بیدارم دارد سحری دیگر

وز زمزمه ام بر دل ماند اثری دیگر

در سامره میبینم قرص قمری دیگر

وز بیت ولا بر لب دارم خبری دیگر

از نسل علی امد  خیر البشری دیگر

یا امنه اورده پیغامبری دیگر

طوبی ثمر اورده سینا شجر اورده

چشم همگان روشن نرجس پسر اورده

من رحمت بی حد را در سامره میبینم

من خلد مخلد را در سامره میبینم

من جلوه سرمرد را در سامره میبینم

من عبد موید را در سامره میبینم

من طلعت احمد را در سامره میبینم

من حسن محمد را در سامره میبینم

ای منتظران خیزید با خصم در اویزید

در مقدم مهدی گل از پاره دل ریزید

ایینه شو انگه ایینه یکتا بین

ای گمشده پیدا شو پیدایش حق را بین

رخسار دو صد یوسف در ان رخ زیبا بین

بالای دو صد ادم در ان قد و بالا بین

هم نوح پیمبر را در دامن دریا بین

هم موسی عمران را در وادی سینا بین

در یک رخ زیبا بین خوبان دو عالم را

خوبان دو عالم نه پیغمبر خاتم را

امشب من و دل گشتیم در کوی گل نرگس

بر گرد گل روی دل جوی گل نرگس

خلق نبوی دیدیم در خوی گل نرگس

تا روی خدا دیدیم در روی گل نرگس

دل گشته به عشق گل از بوی گل نرگس

ای دسته گل نرگس از مات سلام الله

پیوسته ای زینت هر مجلس از مات سلام الله

پیوسته درود ما بر نرجس و مولودش

بر نرجس و مولودش بر مهدی موعودش

بر مهدی موعودش بر حجت معبودش

بر حجت معبودش بر مقصد و مقصودش

بر مقصد و مقصودش بر سیرت محمودش

بر سیرت محمودش لطف و کرم و جودش

لطف و کرم و جودش تیغ و علم رزمش

حکم و سخن و عزمش تیغ و علم و رزمش

مهر رخ دل جویش هنگام سحر تابید

روشن تر و زیبا تر از قرص قمر تابید

از قلب ملک سر زد در چشم بشر تابید

گفتی یم هستی را پاکیزه گوهر تابید

چون شعله به کوه طور از شاخه شجر تابید

هنگام طلوع فجر بر دست پدر تابید

در طلعت او دیدم ایینه احمد را

مانند علی میخواند قران محمد را

اول سخن توحید از خالق اکبر گفت

هم حمد الهی کرد هم وصف پیمبر گفت

هم ایه قران خواند هم مدحت حیدر گفت

هم نام امامان را تا خویش سراسر گفت

از ظاهر و باطن گفت از اول و اخر گفت

انگه به زبان دل ان حجت داور گفت

من شاهد و مشهودم من حجت معبودم

من مقصد و مقصودم من مهدی موعودم

من طوطی گویای گلزار شهیدانم

من روشنی چشم بیدار شهیدانم

من اینه سرخ رخسار شهیدانم

من محیی ایثار و اثار شهیدانم

من وارث مظلوم انصار شهیدانم

من منتقم خون سالار شهیدانم

گل واژه جاء الحق بر دست جهان گیرم

نقش زهق الباطل بر تیغه شمشیرم

حق وعده به من داده تا ملک جهان گیرم

مهر ارم و خشم ارم و جان بخشم و جانگیرم

یار همگان باشم داد همگان گیرم

در سلک شبان ایم در مکه مکان گیرم

حلقوم ستمگر را در پنجه چنان گیرم

تا نقش زمین گردد اهریمن خود کامی

و ظلم و ستم هر گز باقی نبود نامی

ای روی تو نادیده دل برده ز دلداران

ای کار تو پنهانی یاری ز همه یاران

بشکفته دل از نامت چون لاله که در باران

از جام تولایت سرمستی هوشیاران

بازا که بر اندازی بنیاد ستمکاران

با تیغ تو ریزد خون از سینه خونخواران

خورشید رخت در ابر پوشیده چرا مهدی

ای کعبه دل رویت از کعبه درا مهدی

ای با همگان مونس ای در همه جا تنها

ای بی تو زخون دل دریا شده دامن ها

تا چند زمام دین در سلطه رهزن ها

تا چند جهان لبریز از گریه و شیون ها

تا چند خزان حاکم در دامن گلشن ها

تا چند بود قران بر نیزه دشمن ها

ای ناله مظلومان در گوش تو یا مهدی

ای پرچم ثار الله بر دوش تو یا مهدی

باز ای که بنمایی بر ما رخ زیبار ا

بازا که کنی از عدل پر عرصه دنیا را

بازا که همه بینند ان روی دلارا را

بازا که کنی پیدا دو گمشده ما را

هن تربت محسن را هم تربت زهرا را

حیف است نبیند عبد رخسار تو مولا را

من میثم این کویم اوصاف تو میگویم

اوصاف تو میگویم تا وصل تو را جویم

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر