بر زانو آمده پسرش را صدا کند * حاج محمود کریمی

بازدید: 760 بازدید

بر زانو آمده پسرش را صدا کند

شاید جراحت جگرش را دوا کند

گر چه جگر نداشت نگاهش کند ولی

بالین او نشسته پسر را صدا کند

لکنت گرفته پیر جوان مرده حق بده

سخت است واژه پسرم را ادا کند

آمد به پا بلند شود خورد بر زمین

مجبور شد که خواهر خود را صدا کند

کارش به التماس کشیده ولی چه سود

باید حسین چند عبا دست و پا کند

مثل انار دانه شده ریخت بر زمین

وقتی ز خاک خواست تنش را جدا کند

تا خیمه ‌گاه جمع جوانان به خط شدند

شاید که تکه تکه تنش جا به جا کند

تا دید خواهر آمده شد غصه ‌اش دو تا

حالا عزا گرفته چه سازد چه‌ ها کند

کم نیست چشم خیره سر شوم بد نظر

ای کاش میشد این همه لشکر حیا کند

میکوشد از میان تبر‌ ها و دشنه ‌ها

حتی ز روی تیغ علی را سوا کند

درگیر بود ساقه نیزه به سینه‌ اش

راهی نبود تا گره بسته وا کند

کتفش ز جای ضرب تبر باز مانده است

هر ضربه آمده که یکی را دو تا کند

بد جور دوختند تنش را به سطح خاک

باید شروع به کندن سر نیزه ‌ها کند

مانند خاک روی زمین پخش شد تنش

طوری زدند آرزوی بوریا کند

شاعر: حسن لطفی

***

این بیابان جای خواب ناز نیست

ایمن از صیاد تیر انداز نیست

خیز بابا تا از این صحرا رَویم

نَک به سوی خیمه لیلا رَویم

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.