تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم * حاج محمود کریمی

بازدید: 716 بازدید

تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کشیم

تا به کی تلخی این شبهای طولانی کشیم

نوبت ما میشود آیا به ما هم سر زنی

رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کشیم

ما نفهمیدیم کی ما را صدا زد فاطمه

منَت این لطف را با چشم بارانی کشیم

شرط یاری تو را فهمیده‌ ام قبل از خودت

باید اول بار این یار خراسانی کشیم

میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد

دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کشیم

دست ما را رو نکردی دست رد کار تو نیست

دستگیری کن که دست از هر چه میدانی کشیم

وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت

زخم این شرمندگی داغ گران جانی کشیم

مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید

باید امشب داد زد تا درد ویرانی کشیم

تازه میفهم اگر طفل یتیمی گم شود

میشود صد خار را از بین دامانی کشیم

شاعر: حسن لطفی

 

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر