دوباره بادیه رنگ جنون گرفته * حاج مهدی رسولی

بازدید: 670 بازدید

دوباره بادیه رنگ جنون گرفته به خویش

دم طلوع افق رنگ خون گرفته به خویش

دوباره باز به عالم اگر چه تابیده است

چقدر خون به دل بی قرار خورشید است

جهان مقابل چشمش چقدر تیره شده

چقدر صبح به زحمت به شام چیره شده

در این سه ماه طلوعش شده است خونین تر

دلش نشسته به دریای خون و خاکستر

در این سه ماه سر هست و نیست بر خاک است

مدینه غصه خورشید و ماه و افلاک است

مدینه قصه پر غصه ای که هر روز است

سکوت مردم این شهر خانمان سوز است

دوباره صبح مدینه چقدر غربت داشت

کتابشان ورقی دیگر از خیانت داشت

سه ماه می شود افتاده گوشه ای مادر

یکی نبود سراغی بگیرد از کوثر

چقدر قافله از اصل راه دور شده

سه ماه میشود این خانه سوت و کور شده

میان خانه که حرف سفر شده چندیست

غم حسین و حسن بیشتر شده چندیست

علی که خانه اش آماج بی قراری شد

خبر رسید به مردم که ضربه کاری شد

خبر رسید که زهرا به بستر افتاده

میان خون و تب و درد کوثر افتاده

خبر رسید که باید به خدمتش بروید

برای حفظ ظواهر عیادتش بروید

زنان مردم نامرد شهر جمع شدند

روان به جانب پروانه سوز شمع شدند

صدا دوباره صدای در است واویلا

میان خانه ما مادر است واویلا

دوباره خانه به تشویش و التهاب افتاد

به جان میخ و در و چوب اضطراب افتاد

ولی نه در زدن اینبار با جسارت نیست

دوباره شعله به دنبال قتل و غارت نیست

زنان شهر برای عیادت آمده اند

برای عرض سلام و ارادت آمده اند

رسیده اند به دیدار چهره زردش

دریغ بی خبرند از دل پر از دردش

لبش به زحمت وا شد به شکوه از مردم

چرا به دست شما نیست مشعل و هیزم

چرا به خانه من دست خالی آمده اید

به بزم محسن من با چه حالی آمده اید

برای پیش کشی تازیانه هم دارید

برای این همه نخوت بهانه هم دارید

صدای گریه من بود رنجتان می داد

نه این مروتتان بود داشت جان می داد

نظر کنید که اینجا مدار تنهاییست

خوش امدید که جان دادنم تماشاییست

به مرد ها برسانید رفتنی هستم

به انتقام و به روز حساب دل بستم

من از جهان شما سخت روی گردانم

در این عذاب از این بیشتر نمی مانم

سه ماه باعث نفرین آسمان بودید

بجز ستم همه مردود امتحان بودید

شکسته بود مگر تیغ و نیزه های شما

که شد شکسته سر فاطمه برای شما

توان و طاقت عدل علی نداشته اید

که سر بر آخور آن ناکسان گذاشته اید

چرا برای چه دنبال این و آن رفتید

اگر به خاطر دنیا پی فلان رفتید

اگر مدافع قوم و قبیله تان بودید

اگر هوایی امنیت و امان بودید

اگر کسی به شما قول آب و نان داده است

پی دو روزه دنیا فریبتان داده است

شما که در سرتان غیر غصه نان نیست

علی برای دو دنیایتان ولی کافیست

علیست میزند از نان خود برای شما

گذشته این همه از جان خود برای شما

مگر نه بیعت خون در غدیر خم کردید

چه شد که آخر سر راه کعبه گم کردید

از این به بعد خزان است هر بهار شما

بدون او همه ویرانی است کار شما

دو روز بعد که آماج داغ و درد شدید

خزان که آمد و بی برگ و بار و زرد شدید

مباد شکوه کنید و گلایه و فریاد

که باغ بی سر و صاحب ثمر نخواهد داد

هر آنچه فتنه پس از این عذابیتان باشد

نتیجه عمل و انتخابتان باشد

مگر چه ها به سر اعتقادتان رفته است

مثال کعبه علی بود یادتان رفته است

علی که ملتمس جامه خلافت نیست

خلافتی که در آن رنگی از اطاعت نیست

کنون به حاصل و فرجام خویش خوش باشید

که سرنوشت شما غیر قتل و غارت نیست

از این جهان شما من که رفتنی هستم

خوش آمدید ولی موقع عیادت نیست

بماند این سخن از من که ارزش دنیا

برابر غم تنهایی امامت نیست

مباد رهبر خود را رها کند قومی

که این گناه جزایش بغیر ذلت نیست

اگرچه تلخ شد این حرفها به تلخی زهر

کلام فاطمه پیچید در تمامی شهر

امان ز مردم سر در گم تماشاگر

سکوت کرده دوران خون و خاکستر

شدند سخت پشیمان ولی چه سودی داشت

که داشت فتنه نهالی همیشگی می کاشت

 

 

.

شب ۲ فاطمیه دوم ۹۹ حاج مهدی رسولی
.
متن مداحی / متن شعر / اشعار مداحی
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر