ربنا اسئلک بسمک یا ربنا * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 1199 بازدید

ربنا اسئلک بسمک یا ربنا

حضرت رحمان سریع الرضا

آنکه مرا آفرید آنکه به آب و گلم

روح خودش را دمید

شکر بر این سرنوشت

شکر خدایی که مرا شیعه حیدر نوشت

بنده اولاد پیمبر نوشت

معتکف خانه احمد شدیم

سائل این لطف زبانزد شدیم

شکر خدا خاک قدم های محمد شدیم

صل علی سیدنا المصطفی

خاتمه سلسله انبیا

رحمت محض خدا

بخشش بی انتها

آنکه خودش مایه آرامش جان همه است

سایه لطفش به سر عالم است

مرحم زخم دلش

یک نظر فاطمه است

غصه این خانه غم مصطفاست

خانه زهرا حرم مصطفاست

اوکه در این راه دین جان خودش را گذاشت

بار سفر بست و رفت

عترت و قرآن خودش را گذاشت

بر دل آل عبا غصه و غمها رسید

آه که بعد از نبی

نوبت زهرا رسید

سلامنا لبضعه المصطفی

حضرت خیر النسا

همنفس مرتضی

دار و ندار حسن

مادر ارباب ما

عالم و آدم همه بر سفره احسان او

جن و ملک جمله فقیران او

عرش خدا پر شده از عطر خوش نان او

بعد پدر صبح و مسا گریه کرد

بر تن او رخت عزا گریه کرد

بر غم او ارض و سما گریه کرد

ناله زد و باد صبا گریه کرد

بس که به هنگام دعا گریه کرد

خانه و مسجد همه جا گریه کرد

آه در این روضه خدا گریه کرد

گرچه توانی به تن آخر نداشت

جز غم حیدر به دلش غصه دیگر نداشت

تا نفس آخرش دست ز یاری علی بر نداشت

رفت و دلیرانه رفت

در دل آتش گل ریحانه رفت

جای علی عاقبت مادر ما پشت در خانه رفت

گفت که من دختر پیغمبرم

از همه زنهای دو عالم سرم

فخر جهان حیدر کرار علی همسرم

سید و سالار جوانان بهشت اند دو تا دلبرم

حال که پشت درم

وای اگر لحظه ای از حق علی بگذرم

ناگهان کوچه پر از نعره مردم شد و

ناله زهرا وسط همهمه ها گم شد و

صحبت آوردن هیزم شد و

منزل وحی خدا

شعله ور از آتش ان کینه شد

در شکست حرمت ناموس پیمبر شکست

زیر لگد بال کبوتر شکست

هم سر و هم سینه و هم پهلوی مادر شکست

آه در آن گیر و دار آینه کوچک حیدر شکست

باز در آن ازدحام

مادر سادات علیها سلام

با دم یا حیدر کرار به پا ایستاد

تا برساند به دو عالم پیام

با نفس خسته گفت یک کلام

حیدر من را به کجا میبرید

با پر خونین شدش پر زد و

ناله ز تنهایی حیدر زد و

یک نفره مثل علی در دل لشکر زد و

آه به دست کبود چشمه نور ازلی را گرفت

رفت و کمربند علی را گرفت

بانگ زد ای قوم منم فاطمه

گفته پیمبر که عزیز دو سرا فاطمه است

هم قدم شیر خدا فاطمه است

هان که چهل تن نه چهل شهر هم

جمع شود فاتح این معرکه ها فاطمه است

سخت شد این واقعه بر پست ها

رفت هوا عربده مست ها

رفت به سمت غلاف

آخر سر دست ها

دور علی فاطمه گرم طواف

وای که در آن مصاف

گشت جدا دست کبود از کمر مرتضی

آه به ضرب غلاف

فاطمه آهی کشید

رو به مزار پدرش کرد و گفت

آه کجایی پدر

آه کجایی که جسارت شده

کشتن من مزد رسالت شده

رفتی و با دختر تو بد شدند

پشت نگاه علی از چادر من رد شدند

دخترکی دید به چشم ترش

مادر در معرکه و خون روی معجرش

زخم علی دوستی افتاده به روی پرش

دخترک آن روزگار رسم دفاع از حرم آموخته از مادرش

دفتر تاریخ ورق خورد و بعد

قصه به گودال رسید آخرش

از دل خیمه سوی میدان دوید

تا به برادر رسید

دید که آن قاتل پر کینه اش

وای نشسته به روی سینه اش

ناله زد از عمق جان

آه کجایی پدر

من جگرم سوخته چشم ترم سوخته

اشک روان از نظرم سوخته

بال و پرم سوخته

این نفس مختصرم سوخته

موی سرم سوخته

در دل گودال امید ثمرم سوخته

روسری اهل حرم سوخته

بر سر نیزه قمرم را ببین

دور و برم را ببین

این جگر شعله ورم را ببین

بی کسی اهل حرم را ببین

اه که با شمر شدم هم سفر

هم سفرم را ببین

آه کجایی پدر

 

ربدانلود فایل صوتی از اینجانا اسئلک بسمک یا ربنا

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر