زهرای من رفتنی کار از شفا گذشته
دعا اثر نمی کنه کار از دعا گذشته
هر چی میگم بمون چرا نمیمونی کنارم
بی فایدست چون کارم از چون و چرا گذشته
میبینی خانوم غریب شدم تنها شدم بی حبیب شدم
دردم زیاد بی طبیب شدم
لرزه گرفته تن من و اتیش زدن مامن من و
زدن تو کوچه زن من و
کیِ بدونِ دردم و دور سرت میگردم و
خانوم بمون صفا بده این زندگی ِ سردم و
خانوم خونه فاطمه
****
چند وقتِ پوشوندی ازم اون صورت سیاه و
پیش علی حتی یه بار نکشیدی یه آه و
دشمن پست بی حیا ناموسم و کتک زد
ازم گرفته یارم و یک زن پا به ماه و
زهرا عزیز حیدر نرو نگفتمت پشت در نرو
برا تو داره خطر نرو
رفتی شکسته کمر شدم من سوختم و شعله ور شدم
بی همسر و بی پسر شدم
خانوم خونه فاطمه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net
یک پاسخ به “زهرای من رفتنی کار از شفا گذشته | متن شعر | مهدی اکبری”