پدرش صاحب علم بود خداوند کرم * حاج محمود کریمی

بازدید: 526 بازدید

پدرش صاحب علم بود خداوند کرم بود

نوه ارشد سلطان قدم بود

پسر فخر امم بود

به پیش قدم عالم ایجاد می افتاد و فدا می شد کم بود

به لطف نفسش زاده مریم شده مشهور

اگر صاحب دم بود

پدرش اخر صبر و دره ایمان و امین همه

اسرار خداوندی یزدان خلف خیل رسولان و

چهارم ولی خیر النعم بود

پدرش چارم انوار هدی بود

در این سلسله مصباح دوجا بود

علمدار طغا بود و نها بود و هجا بود و ورا بود

برای من و تو دعوت حسنا ولی حجت حق بر همه عالم فانی و بقا بود

پدرش بود امامی ز امامان هدایت

به حق صاحب دعوت چهارم نفر از اهل سیادت

اولی الامر پس از شاه ولایت

پسر شیر خدا ساقی جنت

که به برهان جمال پره نورش به هدایت برساند همه امت

شده ظاهر لمعاتش به دیانت

ولو مشرک و کافر به همین داشته باشند کراهت

چه بخوانم چه بگویم به مدیحش

به کمالش به جمالش

به نگاه ز سر لطف و لبخند ملیحش

که خداوند نمودست ثنایش

ز سر تا به نوک پایش

زنم دست توسل به عبایش

که گریان نروم در صف محشر

که زنم در همه عمر صدایش

کسی را که نبی گفته فدایش

چه بهتر که پس از مدح بخوانیم همه روضه برایش

کف تشت پر از خون جگر بود

روی گونه پر از خون بصر بود

دو دست پسر ام بنین تکیه گهش بود

ولی دست غم حضرت ارباب به سر بود

دلش پر شرر از یاد غم کوچه و ان چادر خاکی و

شلوغی دره خانه و مادر که به دنبال پدر بود

دلش اتش در بود

دری که اثرش سوختن صورت و سر بود

در این لحظه اخر نظرش سمت پسر بود

پسر از نظر اخر باباش گرفت اذن به جان دادن فرداش

که سر را بدهد در قدم رهبر تنهاش

و ده سال دگر رفت به میدان و عموهاش

به لب نغمه لا حول و لا قوه الا بالله که رفتست به باباش

صدا زد که منم من نوه شیر خدا حیدر خیبر شکنم من

درست است یتیم حسنم من عقیق یمنم من

ولی در ره اسلام چنان گردن کفار زنم من

که بفهمند یل فاتح جنگ جمل و زاده شیرم

حسین است امیرم

به رهش تشنه لب تشنه فدایی شدنم من

پدرش زمزمه میکرد که راهت شدم از طعنه کافر

نمی بینم از امروز دگر قاتل مادر

که غم هام به پایان رسد اخر

ولی گریه من هست به روز تو برادر

به پیش نظرم هست مجسم که تو تنهایی و مضطر نه قاسم به برت هست نه اکبر

نه سقای دلاور

فقط دور و برت هست سیاهی و زن و بچه بی یاور و خواهر

لب تشنه شوی راهی میدان و روی در دل لشکر

امام از ته گودال امان از دل زینب

امان از لب تشنه امان از دم ان ضربه خنجر روی حنجر

امان از دل زینب امان از غم خیمه

امان از شرر مانده به چادر

امان از غم معجر امان از دل زینب

امان از غم سیلی رخ نیلی دختر

امان از دل زینب

 

پدرش صاحب علم بود خداوند کرم بود

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.