چشم به رام ولی تو همش با نیزه داری * حاج محمود کریمی

بازدید: 1612 بازدید

چشم به رام ولی تو همش با نیزه داری

به منم نگاه کن اگه هوامو داری

بیا تا بگم به عمه عمه دعام گرفته

حرفامون زیادن بابا ولی صدام گرفته

کوچه ها شلوغن شلوغن هوامو داشته باش بابا

زنجیرام نمیان که گیرن برو ولی یواش بابا

از ما که گذشته بابا تو از روی نیزه ها نیوفت بابا

دست و پای بسته شکسته تو زیر دست و پا نیوفت بابا

****

کن صدام که تو شام دیگه صدام نپیچه

کن دعام که زنجیر به دست و پام نپیچه

میکشه طنابو تا برام گلو نَمونه

نیزش و تکون داد رو نی عمو نَمونه

نیزه رو رها کرد عمه جون با نیزه میخوره زمین

چشامو میبندم نبینم تا نیزه میخوره زمین

کاش عموم میومد کنارم که نزدیک حرم نشن

کاش عموم میومد کنارم دیگه مزاحمم نشن

****

کن دعام بابا جون تو کوچه کم نیارم

رو زمین نیوفتم رو خارا پا نزارم

کاش میشد که واستی یه کم نفس بگیرم

تا گل سرم رو از اینا پس بگیرم

سخته که ببینم کنیزا منو به هم نشون میدن

سخت تر اینه اما ببینی که بچه ها حولم میدن

دخترا سر راه به خنده گوشوارم و نشون میدن

پیش من که دستام تو بنده النگو ها تکون میدن

تو حراجی دیدم تو بازار دوباره گهوارمونو

پشت عمه موندم نبیبنن لباسای پارمونو

 

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر