آمدم سرزده بی حرف و سخن * محمدحسین پویانفر

بازدید: 637 بازدید

آمدم سرزده بی حرف و سخن

خسته ام خسته ز آلوده شدن

به بزرگیت نظر کن نه به من

من شکستم دل تو تو نشکن

تو بزرگی و حقیرم العفو

باز تحویل بگیرم العفو

یخ فروشم که یخم آب شده

بنده ات بنده ناباب شده

با هوا و هوسش خواب شده

سخت شرمنده ارباب شده

پشت کردم به حسین خام شدم

باعث گریه آقام شدم

هیچ کس دور و برم نیست که نیست

فکر توبه به سرم نیست که نیست

اشک و حال سحرم نیست که نیست

توشه بهر سفرم نیست که نیست

خرج نفسم شده کل عملم

میدود پشت سر من عجلم

وای بر دور ز قرآن شدنم

وای بر بی سر و سامان شدنم

از عطای تو گریزان شدنم

معصیت بود و پریشان شدنم

چکمه بر دوش خود آویخته ام

بغلم کن که بهم ریخته ام

گرچه آلوده و رسوا هستم

نوکر فضه و اسما هستم

نجفی هستم و بالا هستم

شیعه حضرت مولا هستم

حضرت بنده نواز است علی

به خدا روح نماز است علی

شب قدر است بها می خواهم

درد کافیست دوا می خواهم

رزق یک سال بکا می خواهم

کربلا با رفقا می خواهم

تو بگو تا که از این غم چه کنم

من هوایی حسینم چه کنم

آن حسین که غم آبش دادند

آب می خواست عذابش دادند

با کف و سوت جوابش دادند

روی سرنیزه کتابش دادند

خبرش رفت به خیمه ای داد

مادرش دست به پهلو افتاد

یوسف من وسط گودالی

من بمیرم چقدر می نالی

نیزه باران شدی و بی حالی

تاج روی سر من پا مالی

مِهر من را به رویت می بندند

دست و پا میزنی و میخندند

آبرو دار قبیله است نزن

با عصا بر تنش ای مست نزن

پلک خود را که دگر بست نزن

بی وضو بر بدنش دست مزن

 

.
شب ۱۹ ماه رمضان ۱۴۰۰ محمد حسین پویانفر

مناجات با خدا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر