آن شبی که کاروان رفت از حرم * حاج محمود کریمی

بازدید: 912 بازدید

آن شبی که کاروان رفت از حرم

شهر خالی شد ز مولای کرم

از مدینه رفت شاه عالمین

سید و مولای مظلومان حسین

زینب کبری میان محملش

داشت غوغای دو عالم در دلش

نغمه ای بر گوش ثار الله رسید

ایها الارباب عبد الله رسید

همرهش دارد دو در ناب را

هر دو خواهر زاده ارباب را

گفت با مولا که جانانم تویی

مور در گاهم سلیمانم تویی

گرچه پایم عذر بر جاماندن است

سهم قربانی زینب با من است

در جوابش گفت بانوی حرم

اجر قربانی تو با مادرم

هر که قربانی خود همراه داشت

دخت حیدر در بساطش اه داشت

ای که از اطفال خود دل کنده ای

هدیه دادی سربلندم کرده ای

یک شب عبد الله در دل باز کرد

بانویش را درد دل اغاز کرد

که ای فدای خاک پایت ما سوا

دختر میراث دار مرتضی

شک ندارم این که هر کار شما

حکمتی دارد به دور از فهم ما

در دلم ماندست تنها یک سوال

روز عاشورا در ان جنگ و جدال

هر شهید افتاد بر روی زمین

خود رسیدی در برش با شاه دین

من شنیدم زیر تیغ و نیزه ها

بر زمین ماندند فرزندان ما

چون حسین اورد اطفال مرا

پس چرا ماندید بین خیمه ها

گفت ماندم در میان خیمه ها

تا نبیند یار چشمان مرا

چون حسینم شرمگین از خواهر است

گفتم از این غم بمیرم بهتر است

ای سلیمان نگاه کن بر مور

هدیه اورده ام به مقدم تو

من هم امروز با همین دو پسر

سهم دارد مد راین محرم تو

رد احسان مکن خدای کرم

اذن میدان بده به طفلانم

بس بود داغ اکبرت به دلم

بیش از این جان من مرنجانم

گر بمانند این دو بین حرم

جان به لب می شوند از غیرت

گر ببینند خیمه خورشید

شود اماج اتش و غارت

حتم دارم که هر دو میمیرن

گر ببینند دست بسته من

جای سیلی به روی طفل تو و

سیل خون از سر شکسته من

 

.
.

متن شعر مداحی آن شبی که کاروان رفت از حرم

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر