آهی که میکشد جگر من مرا بس است * حاج محمود کریمی

بازدید: 999 بازدید

آهی که میکشد جگر من مرا بس است عمو حسین

شوقی که سرزده به سر من مرا بس است عمو حسین

وقتی تو میشوی پدر من مرا بس است عمو حسین

یکبار گفتن پسر من مرا بس است عمو حسین

از هیچ کس کنار تو بیمی نداشتم

از عمر خویش حس یتیمی نداشتم

دست کریم هست که نذر خدا شود

وقتی نیاز بود به وقتش جدا شود

از عمه ام بخواه که دستم رها شود

هر کس که کوچک است نباید فدا شود

****

رفتی و ریخته است به هم خیمه ها عمو عمو حسین

فریاد میزنند عمو جان بیا عمو عمو حسین

آخر نشسته ای سر زانو چرا عمو عمو حسین

تا من نیامدم نزنی دست و پا عمو عمو حسین

خون رفته است از بدنت پس تکان نخور عمو حسین

پاره شده است پیراهنت پس تکان نخور عمو حسین

وا میشود شکاف تنت پس تکان نخور عمو حسین

نیزه نشسته بر دهنت پس تکان نخور عمو حسین

طاقت بیار تشنه لب در برابرم

دارم میایم آب برایت بیاورم

هر چند شمر بر دهنت پا گذاشته عمو حسین

هر چند سنگ بر بدنت جا گذاشته عمو حسین

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر