اربعینی ز تو جدا مانده * حاج محمود کریمی

بازدید: 1250 بازدید

اربعینی ز تو جدا مانده

کاروانی که بی صدا مانده

کاروانی شکسته برگشته

کشته زیر دست و پا مانده

به رخ تک تک یتیمانت

جای سیلی بی هوا مانده

نه کمر مانده از زدن هاشان

نه رمق بهر دست ها مانده

عوض تکه های پیروهنت

تکه هایی ز بوریا مانده

از تو شرمنده ام برادر جان

در خرابه رقیه جا مانده

روضه خواندم برای صبر خودم

من نشستم کنار قبر خودم

دخترت رفت میهمان باشد

رفت مهمان اسمان باشد

چقدر حسرت لبت را خورد

چقدر گفت خیزران باشد

این که انصاف نیست من باشم

سر تو دست این و ان باشد

یا که گاهی سر پر از خونت

بر سر نیزه سایبان باشد

بی تو یک اربعین کتک خوردم

در امان تا که کاروان باشد

من شبیه تو پر شکسته شدم

سر بلندم که سر شکسته شدم

دشمنت بر دلم شرر میزد

شعله بر جان شعله ور میزد

دخترت را کنار نیزه تو

از روی عمد بیشتر میزد

حرمله گویا مغیره شده

گویا باز پشت در میزد

هر زمانی که گریه سر میداد

دخترت را دو سه نفر میزد

بین محمل رباب غش میکرد

اصغر از نیزه تا که پر میزد

بی تو در شام اگر که جان دادم

با رقیه شکستشان دادم

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر