از افق های سرخ بر سر دشت * حاج محمود کریمی

بازدید: 1370 بازدید

از افق های سرخ بر سر دشت

ابرهای سياه مي آيد

آخرين ناله هاي مجروحي خواهرش

از دل قتلگاه مي آيد

لطمه ميزند بر خود خواهرش

دشمنش نيزه مي زند بر او

ضجه مي زند وقتي

تيغها مي رسند از هر سو

سطح پيشانيش ترک خورده

تير سرخي نشانه سينه اوست

حرمله کار خويش را کرده

که سه شعبه ميان سينه اوست

دست را روي سينه اش بگذاشت

خون چکيد از ميان انگشتش

با یکی دست ديگرش آرام

تير را مي کشيد از پشتش

هيچ کس جا نمانده آمده اند

رسم مهماني است با نيزه

چقدر دست مي رود بالا

فاتحه خواني است با نيزه

رو به قبله شده است آينه و

دور او يک سپاه مي چرخد

عده اي هم به دور ناموسش

طرف خيمه گاه مي چرخد

يک نفر دست برده بر خودش

يک نفر پنجه اش مهيا شد

او نفس مي کشيد اما باز

سر پراهنش چه دعوا شد

ساربان هم رسيد تا ببرد

سهم خود را همان نشانش را

نانجيبي به دور مشت خودش

تاب مي داد گيسوانش را

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر