اشعار شهادت امام کاظم ۱۳۹۵ * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 794 بازدید

ترسی از فقر ندارند گدایان کریم

دست خالی نروند از در احسان کریم

حاجت خواسته را چند برابر داده است

طیب الله به این لطف دو چندان کریم

کاظمینی نشدیم و دلمان هم پر بود

بار بستیم سوی شاه خراسان کریم

بی نیاز از همه ام تا که رضا را دارم

به قسم های خداوند، به قرآن کریم

طلب رزق نکردیم ز دربار کسی

نان هر سفره حرام است مگر نان کریم

هر کسی وقت مناجات ضریحی دارد

دست ما نیز رسیده است به دامان کریم

نا امیدم مکنید از کرمش فرض کنید

باز بدکاره ای امشب شده مهمان کریم

گر چه خوب است شود شیعه بلا گردانش

سپر درد و بلای همه شد جان کریم

ظاهرش «فقر» ولی باطن او عین «غنا»ست

ترسی از فقر ندارند گدایان کریم

شاعر : علی اکبر لطیفیان

 

 

روضه

مثل یک تکه عبا روی زمین است تنش

آن قدر حال ندارد که نیفتد بدنش

جا به جا گر نشود سلسله، بد می چسبد

آن چنانی که محال است دگر وا شدنش

نفسش وقت مناجات چه اعجازی داشت

زن بدکاره به یک باره عوض شد سخنش

آه! مانند گلیمی چقدر پا خورده

بی سبب نیست اگر پاره شده پیرهنش

از کلیم اللَّهی حضرت ما کم نشود

گر چه هر دفعه بیاید بزند بر دهنش

به رگ غیرت این مرد فقط دست مزن

بعد از آن هر چه که خواهی بزنی اش، بزنش

بستنش نیز برایش به خدا فایده داشت

مدد سلسله ها بود نمی ریخت تنش

با چنین وضع کفن کردن او پس سخت است

آه، آه، از پسرش، آه، ز وقت کفنش

آه! هر چند غل جامعه بر پیکر داشت

بر تنش باغ گل لاله و نیلوفر داشت

مثل گودال دچار کمیِ جا شده بود

فرقش این بود فقط سایه ی بالا سر داشت

زحمت چکمه ی سنگین کسی را نکشید

یعنی پامال نشد تا نفس آخر داشت

لطف زنجیر همین بود که عریان نشود

هر چه هم بود ولی پیرهنی در بر داشت

دختری داشت ولی روسری اش دست نخورد

دختری داشت ولی دختر او معجر داشت

یک نفر کشته شد و هفت کفن آوردند

پاره هم می شد اگر، یک کفن دیگر داشت

السلام ای بدن بی کفن کربلا

سوره ی یوسف بی پیرهن کربلا

شاعر : علی اکبر لطیفیان

 

 

زمینه

بی تابی امشب میسوزی از تب

تنها دعای تو شده خلصنی یا رب

جز غم ندیدی دیگه بریدی

اقای من چه ناسزاهایی شنیدی

ایینه غربت شدی بی یار و هم صحبت شدی

شبونه از این روزگار دیگه اقا راحت شدی

ای با غصه اشنا ای داغ بی انتها

روحت شد از تن رها من فدای غربت شما اقا

غریب اقا

باب الحوائج موسی ابن جعفر

**********

زرد و کبودی دل خسته بودی

از اینکه زندان بان تو بوده یهودی

دل خون خون قدت کمونه

افطارت اقا بوده هر شب تازیونه

ندیدی یک راحتی به موندنت بی رغبتی

به هیچ امامی مثل تو نشد اقا بی حرمتی

افطار تو این روزا زنجیر بود و ناسزا

دل تنگی واسه رضا من فدای غربت شما اقا

غریب اقا

باب الحوائج موسی ابن جعفر

**********

شد غصه تازه این روضه بازه

شکر خدا اقا شدی تشییع جنازه

هم که بدن هست هم پیروهن هست

شکر خدا واسه تن زخمیت کفن هست

من بمیرم برا حسین غریب کربلا حسین

به سر نیزه ها اقا به زیر دست و پا حسین

چی مونده از پیکرش پیش چشم خواهرش

روضه خونه مادرش تو غریب مادری حسین من

اقام اقام

*************

ای یار زینب سالار زینب

بازم فلک داره سر ازار زینب

تنگ غروبه بالای گودال خواهری سینه میکوبه

ای زینت دوش نبی روی زمین جای تو نسیت

این خار و خاشاک زمین منزل و ماوی تو نیست

 

 

واحد

زندان گرفته حتی صدای مرد زندان بان گرفته

زنجیر و پا بند از استخوان هایش توان و جان گرفته

مثل مدینه مولای ما انگشت بر دندان گرفته

هر تازیانه با کینه از پهلوی او تاوان گرفته

از سفره او دشمن سه روزی هست اب و نان گرفته

اما به جایش هر نیمه شب روی سرش قران گرفته

ذهنم دوباره حال و هوای روضه ای عطشان گرفته

اتش کشیدند اتش بمیرم معجر و دامان گرفته

شام غریبان گوشه به گوشه بارش باران گرفته

عمامه ای را خاکستری پر شعله و سوزان گرفته

نی غرق نور است انگار خولی نیزه ای تابان گرفته

بابا کجایی با نام بابا یک سه ساله جان گرفته

 

 

واحد

قیاسی ساده می بندم امامی با پیمبر را

غم موسی بن عمران و غم موسی بن جعفر را

دوتا موسی که هر دو رهبری کردند در عالم

یکی قوم مسلمان را و آن یک قوم کافر را

یکی خود جلوه ای از جلوه های نور حیدر بود

یکی بیهوش شد در طور وقتی دید حیدر را

یکی کشت و فراری گشت حقی چون که ناحق شد

یکی با کاظم الغیظی به زیر انداخته سر را

دو تا موسی دو تا هارون زمان اما به نامردی

رشیدش کرد و دشمن کرد هارون برادر را

دوتا موسی یکی سرگرم فرزندان خود بود و

نمی دید این یکی در حبس تا نُه سال دختر را

یکی مادر در آب نیل رفت و داد بر آبش

یکی در آتش در داد محسن را و مادر را

عصای حضرت موسی کجا و آن امامی که

عصای پیری اَش می کرد دیوار برابر را

کجا در حبس موسی را چنین شلاق آوردند

به جرم این که شب ها خوانده بود آیات کوثر را

 

 

شور

همه التماس چشمای ترمه یه شب جمعه حرمه

با پدر و مادرمه به خدا کربلات حسین ارزوی اخرمه

پر میگیرم امشب تا حرمت اقا

خاطره ها دارم با حمت اقا

ای صنما قبله نما عاشق ترم کن

شاه وفا خون خدا روزیم حرم کن

**********

همه دنیام و گرفته عشق تو میشه یه بار نگام کنی

راهی کربلام کنی واسه یه بارم شده با اسم کوچیک صدام کنی

نوکرت از سفرت نون و نمک خورده

به روضه هات اقا دلم گره خورده

دربه درم در میزنم با خسته حالی

باز اومدم زانو زدم با دست خالی

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر