اشک مهتاب چکید ماه بر چهره شب * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 838 بازدید

اشک مهتاب چکید ماه بر چهره شب می تابید

نفس باد برید ابر خون می بارید

اشک جاری شده بود

زخم کاری شده بود

در خزان دنیا شب ویرانه بهاری شده بود

دختری مثل شقایق زخمی

دختری مثل گل یاس نجیب

دختری مثل سحرگاه لطیف

دختری مثل سبک باری باران آرام

یک نفر کاش بگوید که در آن وانفسا

چه بلایی به سرش می آمد

دست آتش هر بار از بد حادثه دنبال پرش می آمد

خون دل بود که از چشم ترش می آمد

آه سرد از جگر شعله ورش می آمد

با سر انگشتانش شانه زد گیسوی درهم شده را

داشت آخر پدرش می آمد

بال و پر داشت نداشت

گل سر داشت نداشت

زیر سر دست پدر داشت نداشت

گریه اش در جگر سنگ اثر داشت نداشت

راز او سوختن موی سر است

کسی از راز خبر داشت نداشت

دخترک همسفرش را می خواست

روی ماه قمرش را می خواست

نه غذایی نه لباسی و نه یک همبازی

از تمام دنیا پدرش را می خواست

گریه کرد از غم ایام نجاتش دادند

اندر آن ظلمت شب آب حیاتش دادند

پدر از راه رسید

چشم آفاق تماشا می کرد

دخترک با سر پوشیده به خاکستر و خون پدرش

کم کمک لب به سخن وا می کرد

آه بابای گلم آه ماه شب تاریک دلم

دست من تاب ندارد که تو را جا بدهم در بغلم

بی قرار تو ام و در دل تنگم گله هاست

موی تو سوخته اش هم زیباست

حرف زیبایی شد

آه بابا عمو عباس کجاست

که ببینید سر یک معجر کوچک دعواست

دره گوشی به خودت می گویم

آرزوهایم سوخت

هر قدم آبله پایم سوخت

دره گوشی به خودت می گویم

راستی گیسوی زیبایم سوخت

سر من سنگین است

چشم من تار شده

در و دیوار خرابه سرم آوار شده

قصه تکرار شده

دره گوشی به خودت می گویم

دخترت دست به دیوار شده

 

.
.

شب سوم محرم ۱۳۹۹ حاج سید مجید بنی فاطمه

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.