افتاده بود تشنه لب و آه میکشید * سید مهدی میرداماد

بازدید: 1467 بازدید

افتاده بود تشنه لب و آه می کشید

فریاد بی کسیش به جایی نمی رسید

او رحمت رحیم جواد الائمه بود

می داد از کرامت خود بر همه امید

هرکس که رفت محضر او دیده میشود

در سایه عنایت او درد ناپدید

من درک کرده ام خودم این نکته را که هست

نام جواد بر همه ی قفل ها کلید

دریای جود و عاطفه و ناجی غریب

قبله مراد شهره به مِهر است و من مرید

وقتی جواد قافیه شد با مراد ما

ما را برای خویش مریدانه آفرید

برشانه داشت بار غم غربتی قدیم

روی لبش ترانه یاحی و یاشهید

مجموعه ای ز مقتل اولاد فاطمه است

پس روضه هاش می طلبد گریه شدید

باید به پای روضه این سرور صبور

سر را شکست گریبان ز غم درید

کف می زدند با نفس آتشین او

چندین کنیز پست زنا زاده پلید

شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام

آنقدر ناله زد ز عطش تا نفس برید

سر را گذاشت گوشه حجره به روی خاک

گریان به سمت قبله غریبانه پا کشید

نه دیده ملائکه نه دیده فلک

از این غریب تر به خدا محتضر ندید

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر