اون روزی که خونمون و در زدن * کربلایی حمید علیمی

بازدید: 519 بازدید

اون روزی که خونمون و در زدن

ریشه جونم و با تبر زدن

همه گفتن چقدر عاشق همید

به خدا زندگیم و نظر زدند

بهارم خزون و دل مرده شده

گلای خونم چه پژمرده شده

نمیگه تو کوچه چی دیده اخه

حسنم بدجوری افسرده شده

دره این خونه من و عذاب میده

سوال علی رو کی جواب میده

بعد تو بانوی زندگی من

به حسین نصف شبا کی اب میده

بیا فضه از غماش برام بگو

از شب اشک چشاش برام بگو

از همون روز که دیگه نخندید و

دست به دیوار شدناش برام بگو

به دل هیچ کسی اذر نزنید

با لگد خونه ای و در نزنید

نا مسلمونا حیا تون پس چی شد

زن و تو خونه شوهر نزنید

 

 

 

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

مهجه |  www.Mohjat.net

@mohjat_net

 

مطالعه بیشتر