ای آن‌ که روح را با یک اشاره ‌ات * حاج محمود کریمی

بازدید: 2213 بازدید

ای آن‌ که روح را با یک اشاره ‌ات

از جان خستگان آزاد می کنی

بنگر که در دلم با یک اشاره ‌ات

از عشق روی خود بیداد می ‌کنی

جان گیرد آسمان تا بین علقمه

بر روی دشمنان فریاد می‌کنی

تا دست میبری بر قبضه‌ سلاح

قلب علی و فاطمه را شاد می ‌کنی

ای چشم ‌های تو درمان درد ما

آباد خانه ‌ات که دل آباد می ‌کنی

ای چشم‌ های تو، چو ابرو به هم کشی

میل خدا هر آنچه که افتاد می ‌کنی

با جذبه‌‌ نگاه هم دلبری کنی

هم زهره می‌ دری و هم ارشاد می ‌کنی

با یک تبسمت آیات نور را

بر رحل جان غمزده تفسیر می‌ کنی

با یک تبسمت یک دشت آهن و

سرباز ظلم را تحقیر می‌کنی

بر خیل گرگ ‌ها می ‌تازی و سپس

فریاد یک ‌نفس چون شیر می ‌کنی

والله اِن قَطَعتموا یَمینی اباالفضل

اِنّی اُحامی اَبَداً عن دینی ابا‌الفضل

ای آن که مرگ را به بازی گرفته‌ ای

این امر رهبر است که تأخیر می‌کنی

افتادنم به خاک در پایت آرزوست

در خواب لحظه ‌ای سیمایت آرزوست

ای گیسویت کمند دل دل ‌سپردگان

مردن به سایه  قد و بالایت آرزوست

حسن است روی تو عشق است کوی تو

ای آبروی من از آبروی تو

سقای دشت کربلا ابا‌لفضل

ای نعره‌ های حیدری ‌ات آذرخش حق

دستی به بند مشک دستی درفش حق

از من مگیر سایه لطفت به حق حق

ای معنی فلق ای آیه‌ شفق

جانم فدای آن سقای تشنه ‌لب

مشک پر آب را بر دوش خود کشید

تا بین نخل‌ها صاحب ‌علم رسید

دستی به روی خاک دستی به پای نخل

شد پاره مشک وای

باران گرفت تیر از چار هزار سو

هم رفت آب مشک هم ریخت آبرو

تیری به مشک خورد

سقای شاه دین افتاد بر زمین

خلوت شد علقمه

رفتند ناکسان پی تاراج خیمه ‌ها

در خیمه‌ها بلند فریاد وای وای

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر