ای سرت سایه فکنده به سرم * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 588 بازدید

ای سرت سایه فکنده به سرم

همدمم همسخنم همسفرم

سایه انداخته بر محمل من

هاله دور سر تو دل من

حافظ محمل زینب شده ای

ساربان دل زینب شده ای

صوت قرآن تو بی تابم کرد

لب خشکیده تو آبم کرد

غم تو می شکند پشت مرا

زخم پیشانی تو کشت مرا

خاک و خون و رخ نورانی تو

کی زده سنگ به پیشانی تو

مردم کوفه عجب بی درد اند

همه انگشت نمایت کردند

حمله بر قدر و جلالت کردند

نیمه ماه هلالت کردند

من که از داغ تو مالامالم

زائر جسم تو در گودالم

بدن بی کفنت را دیدم

تن بی پیروهنت را دیدم

از تن پاک تو جز اسم نبود

جای یک بوسه بر آن جسم نبود

حال بگذار که رویت بوسم

بـر سرِ نیزه گلویت بوسم

دست من بسته به بند است حسین

چـه کنم نیزه بلند است حسین

یا بیا بوسه به رویت بزنم

یا سر خویش به محمل شکنم

دختر فاطمه از توست خجل

تو سرِ نیزه و من در محمل

کاش ای دوش نبی سنگر تو

سر من بود به جای سر تو

کاش تا جان من از تن میرفت

نیزه خود در جگر من میرفت

ای چراغ دل من دور مشو

دیگر از محمل من دور مشو

همه جا دور سرت میگردم

سنگ آید سپرت میگردم

دیدم از دور دعایم کردی

از سرِ نیزه صدایم کردی

دوش من هم به نماز شب خود

به دعای تو گشودم لب خود

سوز ما در جگر میثم ماست

نظم او قصه درد و غم ماست

شاعر: استاد سازگار

.
شام شهادت امام کاظم ۹۹ حاج امیر کرمانشاهی
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjatt.blog.ir
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر