ای شده محرم به ولای ولی * حاج محمود کریمی

بازدید: 712 بازدید

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمه دوم بیت علی

اختر تابنده برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

ام بنین ام ادب ام نور

چشم بد از قدر و جلال تو دور

اختر تابنده برج شرف

همسر ارزنده شاه نجف

یار علی مادر صدق و صفا

مروج مکتب عشق و وفا

باغ گل یاس سلام علیک

مادر عباس سلام علیک

فخر تمام شهدا کیست تو

شیر زن شیر خدا کیست تو

معرفتت زبان زد عالم است

هرچه بگویند به وصفت کم است

مقاوم و صابر و آزاده ای

چار پسر بهر علی زاده ای

چار پسر نه چار قرص قمر

چار ستاره چار نور بصر

ای به علی پس از وفات بتول

همچو خدیجه در سرای رسول

درود بر سه سرو بستان تو

بر گل عباسی دامان تو

تو گفته ای ای گل باغ عفاف

با پسر فاطمه شام زفاف

کی همه جا چشم و چراغ همه

منم کنیز مادرت فاطمه

همدم نور احدی فاطمه

عروس بنت اسدی فاطمه

تو بانوی بیت ولی گشته ای

دور حسین ابن علی گشته ای

تا که در آن بیت مقرب شدی

از دل و جان عاشق زینب شدی

به پاس اخلاق ز گل بهترت

خواند بهین دخت علی مادرت

حق به تو یک بهشت احساس داد

دسته گلی بنام عباس داد

دید چو بر عشق ادب قائمت

داد خدا ماه بنی هاشمت

حق به تو در بیت ولا راه داد

تا بتو سه ستاره یک ماه داد

ماه تو از ماه فلک خوب تر

پیش علی از همه محبوب تر

ستارگانت همه خورشید نور

چشم بد از جمالشان باد دور

سزد که ناموس خدا خوانمت

مادر کل شهدا خوانمت

در بغلت بود گل یاس تو

یعنی قندانه عباس تو

بود چو خورشید رخش منجلی

خواستی دهی به دست علی

مشام تو شنید بوی حسین

چشم تو افتاده به روی حسین

فدایی خون خدا خواندیش

دور سر حسین گرداندیش

ای ادب از تو ادب آموخته

به پای مصباح هدی سوخته

دلم گرفته ذکر امن یجیب

زیارت مدینه ام کن نصیب

که گریم از برای تو در بقیع

به یاد گریه های تو در بقیع

بقیع از اشک تو آید به جوش

صدای گریه تو آید به گوش

کرده به داغ چار فرزند صبر

کشیده ای چهار تصویر قبر

اشک مصیبت ز بصر ریختی

به یادشان خون جگر ریختی

چشم تو از بس که فراوان گریست

به گریه تو چشم مروان گریست

تو ناله وا ولدا میزدی

اهل مدینه را صدا میزدی

بدین سخن فکند آهت طنین

که کس نگوید به من ام البنین

من که دگر ام بنین نیستم

مادر چار نازنین نیستم

چار گلم ز تیغ پرپر شدند

چار مهم به خون شناور شدند

ام بنین باغ گل یاس داشت

دسته گلی سرخ چو عباس داشت

ای ثمر دل گل احساس من

ساقی اهلبیت عباس من

شنیده ام دست تو از تن زدند

به فرق تو عمود آهن زدند

شنیده ام تا که تو رفتی ز دست

پشت حسین ابن علی هم شکست

شنیده ام که جای من فاطمه

به دیدنت آمده در علقمه

شنیده ام شعله به خشمت زدند

شنیده ام تیر به چشمت زدند

شنیده ام سکینه بی تاب بود

جام به کف منتظر آب بود

شنیده ام که دشمنان صف زدند

کنار جسم بی سرت کف زدند

شنیده ام که شد ز شمشیر تیز

پیکر تو چو برگ گل ریز ریز

گریه کنم روز و شب ای نور عین

بهر تو نه بلکه برای حسین

تو در مدینه مادری داشتی

مادر خونین جگری داشتی

اگر که پاره پاره شد پیکرت

بود به دامان برادر سرت

حسین فاطمه برادر نداشت

کشته شد و مثل تو مادر نداشت

تو را فراق اشجع الناس کشت

داغ حسین و داغ عباس کشت

جز غم و اندوه و فغانت نبود

حیف که آن چار جوانت نبود

تا که بگریند برایت همه

فاطمه یا فاطمه یا فاطمه

سلام بر اشک تو یا فاطمه

جزای تو اجر تو با فاطمه

گریه تو به جز عبادت نبود

وفات تو کم از شهادت نبود

داغ تو یک شرارۀ نار بود

برای اهل بیت دشوار بود

مدینه در وفات ام البنین

ناله اش افکند به گردون طنین

ز ناله و سوز پر آوازه شد

دوباره داغ فاطمه تازه شد

سلام میثم به گل یاس تو

به دست و چشم و سر عباس تو

شاعر: استاد سازگار

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود مداحی جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر