ای عزاداران بشارت باد * حاج محمود کریمی

بازدید: 1072 بازدید

ای عزاداران بشارت باد زهرا روز محشر

آورد بهر شفاعت دستهای نازنیم

تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم

من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم

مشک را پرکردم از آب و به خود گفتم که باید

راه نزدیکی برای خیمه رفتن برگزینم

راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن

قطع شد دست علم گیر از یسار از یمینم

فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم

سر فرازم ساقی اطفال شاهنشاه دینم

ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت قلبم

تیر زد بر مشک آن خصمی که بود اندر کمینم

دیگر از دیدار اطفال حسین شرمنده بودم

تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم

گفتم اکنون خوب شد خوب است بر گردم به خیمه

ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنینم

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر