بابا تویی یا خواب میبینم * سید مهدی حسینی

بازدید: 1194 بازدید

بابا تویی یا خواب میبینم

امشب که شام غصه ها سر شد

بعد از گذشتن از چهل منزل

ویرونه ی ما هم منور شد

پس نوبت ما هم رسید آخر

میخوام تو آغوش سرت باشم

دیدم که تو دلتنگ زهرایی

گفتم شبیه مادرت باشم

اینجا که میبینی شباش سرده

گرمای روزاش مثل آتیشه

اون گوشه اون خاکا رو میبینی

اون رخت خواب دخترت میشه

دور و برت رو خوب تماشا کن

اینجا خرابه بود خونم شد

اون لکه های قرمزه رو خاک

اون جانماز عمه جونم شد

شبهام با درد پهلو صبح میشه

روزام با سیلی غروب میشه

دستام چشام پاهام سرم گوشام

بابایی چیزی نیست خوب میشه

تعریف کن از اون چهل منزل

واسم بگو از روزا و شبهات

گفتن که تو پیش خدا بودی

پیش خدا زخمی شده لبهات

اون شب که ما از کربلا رفتیم

گفتن سرت یه جای دور بوده

گفتن که تو پیش خدا بودی

حتما خدا هم تو تنور بوده

چیزی نپرس از کربلا تا شام

سخته بگم از اون همه آزار

بابایی من دیگه سه سالم نیست

یک عمر شد رفتن از اون بازار

سخته بگم از قصه ی زخمام

واسه تو که دریای احساسی

راستی بابایی بین این مردم

شخصی به نام زجر میشناسی

من گم شدم اومد سراغ من

موهام شد بیشتر پریشونت

گفتم عمو سیلی زد و بعدش

با طعنه گفت این هم عمو جونت

چادر نمازم رو نبردن که

توی مدینه جاگذاشتم من

بابا چرا خیره به گوشامی

اصلاً مگه گوشواره داشتم من

دستامو پنهون میکنم پشتم

بازم یه جاهاییش معلومه

این حلقه ی قرمز کبودی نیست

تو فکر کن جای النگومه

هرجا که میشد مارو چرخوندن

با سختی رو پاهام می ایستم

بزم نمی دونم چی بود اونجا

من حتی اسمش رو بلد نیستم

از معجرا و چادرا بابا

چیزی نپرس از من نمیدونم

اونقدر میدونم که این روزا

از آستین پاره ممنونم

دانلود فایل صوتی از اینجا

.
شب سوم محرم ۱۴۰۰ سید مهدی حسینی
آرشیو متن اشعار محرم ۱۴۰۰ »» کلیک کنید
اشتباهات تایپی متن مداحی را اطلاع بدید
.

www.instagram.com/mohjat_net
t.me/mohjat_net
www.aparat.com/mohjat
www.Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر