باور نمیکردم گذرها را ببندند * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 803 بازدید

باور نمیکردم گذرها را ببندند

من را که می بینند در ها را ببندند

خورشید بودم زیر نور ماه رفتم

جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم

در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم

این چند شب یک خواب راحت هم نکردم

من شیر بودم کوفه در زنجیرم انداخت

این کوچه های تنگ آخر گیرم انداخت

امروز جان دادم اگر جانت سلامت

دندان من افتاد دندانت سلامت

حالا که می آیی کفن بردار حتما

ای یوسف من پیروهن بردار حتما

حالا که می آیی ستاره کم بیاور

با دخترانت گوشواره کم بیاور

حیرانم اما هیچ کس حیران من نیست

باور کن اینجایی که دیدم جای زن نیست

اینجا برای خیزران لب را نیاری

آقا خدا نا کرده زینب را نیاری

اصلا ببین گلها توان خار دارند

پرده نشینان طاقت بازار دارند

من راضی ام انگشتر من را بگیرند

وقت کنیزی دختر من را بگیرند

اینجا برای نعل پا دارند آنقدر

کنج تنور خانه جا دارند آنقدر

مهر و وفا که نه جفا دارند اما

اینجا کفن نه بوریا دارند اما

باید مسیر تو چرا اینجا بیفتد

حیف از سر تو نیست زیر پا بیفتد

شاعر: علی اکبر لطیفیان

 

.
.

شب اول محرم ۱۳۹۹ حاج سید مجید بنی فاطمه

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر