بس کن رباب نیمه ‌ای از شب گذشته است * محمدحسین پویانفر

بازدید: 809 بازدید

بس کن رباب نیمه ‌ای از شب گذشته است

دیگر بخواب نیمه ‌ای از شب گذشته است

کم خیره شو به نیزه علی را نشان نده

گهواره نیست دست خودت را تکان نده

با دست ‌های بسته مزن چنگ بر رخت

با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت

بس کن رباب حرمله بیدار می ‌شود

سهمت دوباره خنده انظار می ‌شود

ترسم که نیزه‌ دار کمی جا به جا شود

از روی نیزه رأس عزیزت رها شود

یک شب ندیده ‌ایم که بی‌ غم نیامده

دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده

گر چه امید چشم ترت نا امید شد

بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد

پیراهنی که تازه خریدی نشان مده

گهواره نیست دست خودت را تکان مده

با خنده خواب رفته تماشا نمی‌ کند

مادر نگفته است و زبان وا نمی ‌کند

بس کن رباب سر به سر غم گذاشتی

اصلا خیال کن که تو اصغر نداشتی

دیگر ز یادت این غم سنگین نمی ‌رود

آب خوش از گلوی تو پائین نمی ‌رود

بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی ‌شود

این گریه‌ ها برای تو اصغر نمی ‌شود

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر