به امید آمدم سویت برادر * حاج محمود کریمی

بازدید: 3503 بازدید

به امید آمدم سویت برادر

که گیرم اشک از رویت برادر

سرا پای من و فرزند هایم

فدای یک سر مویت برادر

مگو چشمت چرا یاغوت سود است

زمان بخشش بود و نبود است

نکن گریه که زینب هم نگرید

هنوز ای جان برای گریه زود است

دو یاس زینب از بس غصه خورده

شکایت بر خدای خویش برده

اگر رفتند یاران من که هستم

ز غربت دم مزن خواهر نمرده

به سینه زانوان غم گرفتی

عزیز من چرا ماتم گرفتی

سپاه زینبت سرباز دارد

مرا در عشق دست کم گرفتی

بیا  دامن مکش از دست هایم

به پایت می فشانم اشک هایم

اگر بی اذن برگردم به خیمه

خجالت می کشم از بچه هایت

مگر بام محبت یک هوا نیست

به خود گفتم که یارم بی وفا نیست

ز هر کس چند قربانی قبول است

ولی از من دو ناقابل روا نیست

بیا در خیمه چشم خویش وا کن

بیا اطفال زینب را نگا کن

دو کودک را که می گوشند مادر

لباس رزم ما را دست و ژا کن

ببین در خیمه گریه پا گرفته

دو کودک ذکر یا مولا گرفته

یکی شمشیر میخواهد ز مادر

یکی سربند یا زهرا گرفته

به امید رضایت سوختم من

لباس رزمشان را دوختم من

به یاری ابالفضل رشیدم

به اینان جنگ را اموختم من

ز عشقت خیمه را لبریز کردم

سرود عشق شور انگیز کردم

به جان مادرم اماده هستند

خودم شمشیرشان را تیز کردم

مرا گفتند با رخسار زردی

بدون اذن مادر برنگردی

برادر گر ببینم مادرم را

شکایت می کنم با من چه کردی

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر