بیش از ستاره زخم و فلک * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 785 بازدید

بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود

دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود

لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها

دشتی ز سوز سینه زینب شراره بود

میخواست تا ببوسد و برگیردش ز خاک

قرآن او ورق ورق و پاره پاره بود

یک خیمه نیم سوخته شد جای صد اسیر

چیزی که ره نداشت در آن خیمه چاره بود

در زیر پای اسب دو کودک ز دست رفت

چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود

آزاد گشت آب ولیکن هزار حیف

شد شیر دار مادر و بی شیر خواره بود

چشمی بر آنچه رفت به غارت نداشت کس

اما دل رباب پی گاهواره بود

یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی

نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود

یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود

در پشت ابر چهره هر ماه پاره بود

از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد

از مشت ها بپرس که با گوشواره بود

شاعر: علی انسانی

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر