بی دلاورترین سپاه رسید * حاج محمود کریمی

بازدید: 751 بازدید

بی دلاورترین سپاه رسید

با تمنای فتح یک سنگر

نا برابر ترین آنها بود

اولین جنگ بعد پیغمبر

پیش از این راه آسمان ها بود

کوچه ای را که تنگ می کردند

نعره ها در هجوم مشعل ها

رسما اعلان جنگ می کردند

جای اینقدر ازدحام نبود

خاک کوچه پر از تلاطم شد

آخرین رد پای پیغمبر

بین انبوه رد پا گم شد

فاجعه در کمین ثانیه ها

کوچه در انتظار شیطان بود

هیچ کس جرأت شروع نداشت

فقط این کار کار شیطان بود

یک نفر آمد و به جای سلام

اولین مشت را به در کوبید

این طرف یک نفر به جای زره

چادرش را به سر کشید و دوید

لشگر کوچه پیش دستی کرد

با لگد مرز جنگ را له کرد

صحنه کارزار مبهم شد

دود دهلیز خانه را مه کرد

با فشار و تلنگری همه

شاخه های نهال می شکند

درِ چوبی مقاوم است اما

چوب تا شد ذغال می شکند

آن طرف هیچ کس غریبه نبود

این طرف از همه شناخته تر

بین هُرم آشنا سوزی

میخ ها از همه گداخته تر

پشت آتشفشان درگاهی

خانه مثل سراب پنهان بود

آن قدر داغ شد که بر دیوار

رد خون مذاب جوشان بود

گِرد بادی شدید و غارتگر

مرکز خانه را نشانه گرفت

از همان ابر دود رنگ و غلیظ

تازه باران تازیانه گرفت

شاعر: محمد صمیمی

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat