تا که فرمود رسیدیم علم را کوبید * حاج امیر کرمانشاهی

بازدید: 483 بازدید

تا که فرمود رسیدیم علم را کوبید

یک علمدار بر این خاک قدم را کوبید

بر روی سینه خود تیغ دودم را کوبید

بین این دشت ستون های حرم را کوبید

بیرق افراشته شد باد تکانش می داد

کیست این مرد که یک دشت نشانش می داد

زانویش خم شده و هست مهیا خانوم

با ادب گفت علمدار بفرما خانوم

آمد از محمل خود حضرت زهرا خانوم

دست بگذاشت روی شانه سقا خانوم

گرد او پنج برادر همه می چرخیدند

پنج تن دور سر فاطمه می چرخیدند

چو بزرگیش قسم در همه عالم نیست

پرده محملش از پرده کعبه کم نیست

گر چه در سایه عباس نشان از غم نیست

شکر مَحرم پر و یک دیده نامحرم نیست

گرچه مانند عمو دور و بر زینب بود

هر چه غم بود فقط بر جگر زینب بود

مادرش آه امان از دل زینب میگفت

همه راه امان از دل زینب میگفت

گاه و بی گاه امان از دل زینب میگفت

سخت جانکاه امان از دل زینب میگفت

رفت در پیش برادر که برادر چه کنم

جگرم سوخته با ناله مادر چه کنم

میزند شور دلم تاب ندارد اینجا

دل پریشانی ام آداب ندارد اینجا

جان من جان رباب آب ندارد اینجا

بچه بیدار شده خواب ندارد اینجا

به لبش پیش تو لبخند نمی آید وای

گریه اصغرمان بند نمی آید وای

حرف این دخترکان است از اینجا برویم

ساربان تا که نرفته است بگو تا برویم

کوچه مادرمان خانه زهرا برویم

باشد آقا همه اش حرف تو اما برویم

دست ما نیست عطش بین حرم افتاده

مُردم از غم چه کنم  بد به دلم افتاده

همه فکر و حواسم به تو باشد برگرد

قبل از آنکه به سرت شمر بیاید برگرد

به عروس تو قسم حرمله آمد برگرد

کاش بر تیر خودش زهر نمیزد برگرد

کاش دوری شما قسمت خواهر نشود

زینبت کاش که بی پنج برادر نشود

عزم کردی نروی کاش خزان برگردد

لااقل گو که از آن جمع سنان برگردد

زودتر از همه آن تیر و کمان برگردد

چشم آن جمعیت از سمت زنان برگرد

سایه روی سرم از سر اطفال مرو

تا که من زنده ام آقا لب گودال مرو

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر