تر نگشتست لب تشنه من از باده * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 780 بازدید

تر نگشتست لب تشنه من از باده

منم ان عاشق از یار جدا افتاده

حسنی زاده ام و منسب من ازاده

مثل من نیست کسی جان به کف و دلداده

من همان پاره قلب حسنم عبد الله

ایها الناس بدانید منم عبد الله

زود دل باختن و دیر رسیدن سخت است

ناله بی کسی از دور شنیدن سخت است

پنجه بر خاک به گودال کشیدن سخت است

من شنیدم که سر از پشت بریدن سخت است

دیدن حرمت مظلوم شکستن کافیست

خون دل خوردن و در خیمه نشستن کافیست

نیست اب اورش انگار که باید برود

امده مادرش انگار که باید برود

سنگ خورده سرش انگار که باید برود

وای نه حنجرش انگار که باید برود

دست من را دگر از بند رها کن عمه

میرون در دل گودال دعا کن عمه

بچه شیرم که جوان پیر حریفم نشود

این شلوغی نفس گیر حریفم نشود

چرخش نیزه و شمشیر حریفم نشود

میدوم سمت عمو تیر حریفم نشود

بین این همهمه نا گاه عمو را دیدم

خنجر تشنه به خون روی گلو را دیدم

خوب شد زود رسیدم سپرت را دریاب

میدهم بوی حسن پس جگرت را دریاب

حمله کردند ببین پشت سرت را دریاب

دخترت دل نگران بود بیا برگردیم

عمه تنهاست عمو زود بیا برگردیم

کمرت را غم عباس که خم کرد عمو

دشمنت نیت حمله به حرم کرد عمو

عطش و زخم رمق را ز تو کم کرد عمو

همه صورتت انگار ورم کرد عمو

بی هوا سنگ زدند و چقدر نامردند

من بمیرم چه بلایی به سرت اوردند

این همه تیر فرو رفته میان بدنت

شده گریان غریبیت یتیم حسنت

کی گذارم که رود نیزه درون دهنت

کی گذارم که ببرند سرت را ز تنت

تا که شمشیر به بالای سرت رقصان است

دست من بود که از پوستم اویزان است

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

 

مطالعه بیشتر