خدا کند که نرانند عبد سر به هوا را * کربلایی جواد مقدم

بازدید: 452 بازدید

خدا کند که نرانند عبد سر به هوا را

به نوکری بنویسند نام و منسب مارا

خدا کند که نگیرند اشک چشم غلام و

خدا کند که نگیرند طبع شعر گدا را

اگر بناست که روزی زنم زغیر شما دم

همان به است بگیرند این طنین صدا را

فقط نه اینکه طنین صدای بی تو نخواهم

خدا گواست نخواهم دگر ز نای نوا را

نرفته است زیادم هنوز اینکه چه بودم

واینکه باز نراندی منه تمام خطا را

هزار مرتبه دادی تو ابرو به دو عالم

همین غلام سیاه به شهر شهره نما را

در این مسیر گدایی تمام کرده ای اقا

به حق نوکر خود لطف و بذل و جود و عطا را

تمام هست دخیلت همین نشانه که دارد

چقدر دست کریم تو با فقیر مدارا

به حال و روز خودم هی نگاه میکنم آقا

چه قدر خوب خریدی گدای بی سرو پا را

شاعر: محمدجواد حیدری

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net