خوب بنگر بر زمین مثل اینکه * حاج محمود کریمی

بازدید: 899 بازدید

خوب بنگر بر زمین مثل اینکه می گذارد پا پیمبر بر زمین

عرش اگر عرش خداست چون که ساییده پایش بار ها سر بر زمین

او رجز می خواند و لرزه می اندازد از فریاد حیدر بر زمین

از حریفان نبرد قبل از اینکه سر بیفتد خوده پیکر بر زمین

تیغ می چرخواند و بی سر افتادست لشگر روی لشگر بر زمین

دشت شد دریای نور با قدی خم آمده خورشید محشر بر زمین

مثل اشک فاطمه آسمان لرزید تا افتاد اکبر بر زمین

زخم شد پیشانی اش تا کشد او را شبیه مرتضی در بر زمین

نیزه بالا رفته است بگذریم از اینکه پهلویش به زهرا رفته است

جام میریزد به هم چهره ساقی در این هنگام میریزد به هم

او سرا پا مصطفی ست پس اگر ریزد به هم اسلام میریزد به هم

راه را گم می کند آه از آن ساعت که اسب رام می ریزد به هم

زود تا ذبحش کند پیش بابایش سپاه شام میریزد به هم

آه بابا سلام خیمه را از این پیغام میریزد به هم

زود می آید حسین روی زانویی که در هر گام میریزد به هم

روی نعش یک جوان پیرمردی بشنود دشنام میریزد به هم

وای اگر بادی وزد تکه های پیکرش آرام میریزد به هم

بس که از هم ریخته وقت تشییع تنش احکام میریزد به هم

قصد غربت می کند با علی اکبرش اینگونه صحبت می کند

خودت از سر گم شده جوشنت هم در تنت آه ای دلاور گم شده

با کمر بند علی آمدی میدان و حالا ارث حیدر گم شده

در تمام پیکرت لا به لای زخم نیزه زخم خنجر گم شده

در دهانت آنقدر خاک و خون رفته صدایت توی حنجر گم شده

از تن صد پاره ات هر چه پیدا کرده ام صد ها برادر گم شده

تکه ای از صورتت زیر پای تیغ های تیز لشگر گم شده

وای انگشتت کجاست از گلم انگار گلبرگی معطر گم شده

سخت کامل می شوی بس که در این دشت از تو پاره پیکر گم شده

دست و پا دیگر نزن رحم کن بر حال این بابای سر در گم شده

اکبرم شد اصغرم عاقبت از آنچه می ترسیدم آمد بر سرم

***

تبر از شال خود در آوردند

همه انگار که سر آوردند

چقدر تیغ را فرو کردند

چقدر نیزه را در آوردند

ترسشان بود عمو صدا بزنی

زود رفتندو لشکر آوردند

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

 

مطالعه بیشتر