داری میری همسفر * حاج محمود کریمی

بازدید: 1732 بازدید

داری میری همسفر منم به همرات ببر

اگر چه وقتت کمه یه خورده آهسته تر

داغ سنگ و بارِ شیشه یادته

گفتی با همیم همیشه یادته

یادته گفتی برا من هیشگی زینبم نمیشه یادته

قرارمون چی شد که بی قرار هم باشیم

حسین هر چی که پیش اومد

باید کنار هم باشیم کجا میخوای بری

چرا منو نمی بری حسین این دمِ آخری

چقد شبیه مادری

تو بری زینبت اسیره الهی خواهرت بمیره

داری میری همسفر منو به همرات ببر

اگرچه وقتت کمه یه ذره آهسته تر

خدافظیم نالمِ خیمه شده همهمه

با این همه فاطمه همه بشیم در به در

توی خیمه همه آماده شدن

گره های کور به معجرا زدن

برو تا که بچه ها نترسیدن

بعد عباس چه نزدیک اومدن

بزا به جا مادرت ببوسم اون حنجرت

سایه بالای سر یه خورده آهسته تر

دخترا دور رباب اشک چشاشون گلاب

رقیه تو خیمه خواب از همه جا بی خبر

منو یه دنیا ی غم تو میری و من خودم

برا دفاع از حرم چادر میبندم کمر

سیاه شده آسمون خراب شده خونمون

تنت پر از زخمِ از نیزه و تیغ و تبر

به کی بگم دردم و  دور تو میگردم و

میگم به اون بی خبر یه خورده آهسته تر

تن تو روی زمین سر تو  نیزه نشین

پاشو ببین نازنین خیمه شده شعله ور

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر