در میون غبار آسمونا نوری پیداست * حاج محمود کریمی

بازدید: 1768 بازدید

در میون غبار آسمونا نوری پیداست

در میون غبار بیابونا نوری پیداست

کاروانی که جای قدماشون روی ابراست

یک علم در دست سقاست سایه بونش دست زهراست

توی دلها موج دریاست غنچه های گل یاس

نذر چشمات به پشش قدمهات همه کس و کارم به فدای سقات

خیمه گاهت حریم عشقه روزیمون با کریمه عشقه

آخر دنیاست عمه سادات

****

تکیه گاه بانوی جود و حیا عشق لیلاست

خم شده پیش قدم بانو پای عباس

اشک حسرت بین چشماست دست قاسم بین دستاس

ذکر مادر روی لبهاست فکر فردا که تنهاست

دلشوره دارم برای نگارم

با یه دل ابری شبیه بهارم

دل گرفته مادر کجایی آید اینجا بوی جدایی

محشر کبراست عمه سادات

****

چشم زینب خیره به افق سمت میدونه

یک نفر خنجری رو تو دستش می گردونه

این خوش آمد با مهمونه چشماشون دریای خونه

خنده رو لبهاشونه که ابالفضل با هامونه

شیش ماه از راه رسیده و خوابه یه تیره سه شعبه قاتل ربابه

یک نفر چشماشو بگیره اون یه نیزه ست یا این که تیره

عمه سادات

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر