دست ‌هايت را که در دستش گرفت * کربلایی حسین طاهری

بازدید: 837 بازدید

دست ‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد

تازه انگاري دلش راضي به اين اسلام شد

دست ‌هايت را گرفت و رو به مردم کرد و گفت

مومنين يک لحظه اينجا يک تبسم کرد و گفت

خوب ميدانيد در دستانم اينک دست کيست

نام او عشق است آري ميشناسيدش علي ست

من اگر بر جنگ جويان عرب غالب شدم

از مدد هاي علي ابن ابي طالب شدم

در حنين و خيبر و بدر و احد گفتم علي

تا مبارز خواست عمرو عبدُوُد گفتم علي

با خدا گفتم علي شب در حرا گفتم علي

تا پيام آمد بخوان يا مصطفي گفتم علي

هرچه ميگويم علي انگار اللهي ترم

مرغ او اَدني اي ام وقتي که با او ميپرم

مستجار کعبه را ديدم اگر محرم شدم

با يد الله آمدم تا فوق ايديهم شدم

تا که ساقي اوست سرمستند اصحاب اليمين

وجه باقي اوست اِني لا احب الآفِلين

دست او در دست من يا دست من در دست اوست

ساقي پيغمبران شد يا دل من مست اوست

يک صد و بيست و چهار آيينه با هر يک هزار

ساغر آوردند و او پر کرد با چشمي خمار

آخرين پيغمبر دلداده ‌ام در کيش او

فکر ميکردم که من عاشق ترينم پيش او

دختري دارم دلش درياي آرامش ولي

شد سرا پا شور و توفان تا شنيد اسم علي

کوثري که ناز او را قلب جنت ميکشيد

ناگهان پروانه‌ شد دور سر حيدر ‌پريد

روزگارش شد علي دار و ندارش شد علي

از ازل در پرده بود آيينه دارش شد علي

رحمت للعالمينم گرد من ديو و پري

ميپرند و من ندارم چاره جز پيغمبري

بعد از اين سنگ محک ديگر ترازوي عليست

ريسمان رستگاري تار گيسوي عليست

من نبي ‌ام در کنارم يک نبأ دارم عظيم

طالبان اهدنا اين هم صراط المستقيم

چهره ‌اش مرآت ياسين شانه‌ هايش محکمات

خلوتش والطور شور مرکبش والعاديات

هر خط قرآن من توصيفي از سيماي اوست

هرکه من مولاي اويم اين علي مولاي اوست

شاعر: قاسم صرافان

 

دست ‌هايت را که در دستش گرفت آرام شد

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر