دو خورشید جهان آرا دو قرص ماه * حاج محمود کریمی

بازدید: 802 بازدید

دو خورشید جهان آرا دو قرص ماه دو اختر

دو آزاده دو دلداده دو رزمنده دو هم سنگر

دو شایسته دو وارسته دو دردانه دو ریحانه

دو نور دیده در دیده دو روح روح در پیکر

دو یاس ارغوانی نه بگو دو آیه قرآن

دو یوسف نه دو اسماعیل از یک قهرمان هاجر

کشیده شانه بر مو شسته صورت از گلاب اشک

گرفته چون دو قرآن دخت زهرا هر دو را در بر

به سر شور و به رخ اشک و به کف تیغ و به دل آتش

به سیرت سیرت قاسم به صورت صورت اکبر

منای کربلا گردیده محو این دو قربانی

نوای نینوا از نایشان بر گنبد اخضر

گرفته دستشان را برده با خود زینب کبری

که قربانی کند در مقدم ثار الله اکبر

بگفت ای جان جان جان دو فرزندم به قربانت

تو ابراهیمی و اینان دو اسماعیل ای سرور

دو اسماعیل نه دو ذبح کوچک نه دو قربانی

قبول درگهت کن منتی بگذار بر خواهر

اگر اذنم دهی اینک به دست خود بگردانم

دو فرزند عزیز خویش را دور علی اصغر

امید زینب است ای آفتاب دامن زهرا

که افتد این دو قرص ماه را بر خاک راهت سر

سفارش کرده عبد الله جعفر بر من ای مولا

که این دو شاخه گل را کنم در مقدمت پرپر

به اذن یوسف زهرا دو ماه زینب کبری

درخشیدند در میدان چو خورشید فلک گستر

فلک در آتش غیرت ملک در وادی حیرت

که رو آورده در میدان دو حیدر یا دو پیغمبر

یکی میگفت دو خورشید از گردون شده نازل

یکی گفتا دو مه تابیده یا دو آسمان اختر

ندا دادند ما دو شیرزاده ایم زینب را

که باشد جده ما فاطمه صدیقه اطهر

پیمبر جد و زهرا جده و مادر بود زینب

حسین بن علی خال و پدر عبد الله جعفر

خروشیدند هم چون شیر با شمشیر یک لحظه

دو حیدر حمله ور گشتند بر دریایی از لشکر

تو گفتی در احد تابیده دو بدر جهان آرا

و یا دو حیدر کرار رو آورده در خیبر

ز آب تیغ هر یک آتشی میریخت در میدان

که گفتی شعله خشم خدا پیچیده در محشر

چو آتش بر فلک فریاد میرفت از دل دشمن

چو باران بر زمین میریخت دست و پا و چشم و سر

ز هم پاشیده چون پیراهن از هم هر دو اعضاشان

ز بس بر جسم شان بنشست زخم نیزه و خنجر

به خاک افتاد جسم پاکشان چون آیه قرآن

دریغا ماند زیر دست و پا دو سور کوثر

چو بشنید از حرم فریادشان را یوسف زهرا

به سرعت آمد و بگرفت همچون جانشان در بر

دریغا دو همای عشق در آغوش ثار الله

همای روحشان از موج خون در آسمان زد پر

چو دید از قتلگه آرند آن دو سرو خونین را

درون خیمه زینب گشت پنهان با دو چشم تر

نهان شد در حرم کو را نبیند یوسف زهرا

مبادا چشم حق گردد خجل ز آن مهربان مادر

بیا لیلا تماشا کن مقام و صبر زینب را

که در یک لحظه داده در ره دین دو علی اکبر

به ثار الله و صبر زینب و خون دو فرزندش

سلام میثم و خلق خدا و خالق داور

شاعر: استاد سازگار

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر