رضا نشست و به معصومه اش نگاه انداخت * کربلایی حسین طاهری

بازدید: 818 بازدید

رضا نشست و به معصومه اش نگاه انداخت

چنان که چشمه ذوق مرا به راه انداخت

خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را

به نام فاطمه آورده است زینب را

و ماه اول ذی القعده تا که پیدا شد

دخیل های ضریح برادری وا شد

ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد

برای شاه خراسان چه زینبی آورد

مقامش آینه ای از مدارج پدر است

عجیب نیست که باب الحوائج پدر است

پیمبرانه به عالم چقدر زیبا گفت

فدای آن که به معصومه اش فداها گفت

برای تشنه لبان باده را به خم آورد

مزار مادر خود را به شهر قم آورد

عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده

که سنگ مادر سادات را به سینه زده

چه باشکوه به دستان خود علم دارد

از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد

من فراری از این و آن بریده کجا

پناه چادر سر تا فلک کشیده کجا

مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست

به مدح فاطمه ها بهتر از علی ها نیست

تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است

برادرت به حقیقت علی ایران است

شاعر: مجید تال

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر