روح مقدس به رگ خشک من آمد * حاج محمود کریمی

بازدید: 802 بازدید

روح مقدس به رگ خشک من آمد

موسم بی خود شدن از خویشتن امد

عقل به حسرت که چرا من نشدم دل

در قضای ما قدر به جر زدن امد

عقل نشسته به تماشای تخیل

در دل عقلم هوای دل شدن امد

دل شدم و دل شدم و دل شدم و دل

طعم گل بوتراب در دهن امد

من ز ازل تابع ملیت دینم

هر که به مولا رسید در وطن امد

احمد و حیدر دو جسم و قالب یک روح

روح نبی در تن ابالحسن امد

گفت نبی روز ولایت به همه خلق

روح الامین دست پر به سوی من امد

انچه خدا خواست نگویید نگفتم

حیدر مولاست نگویید نگفتم

دین خدا هر زمان که در خطر افتاد

در طلب فتح بر علی نظر افتاد

شیر خدا گرم جنگ و مدعیان هم

هر که پی رفتن و اما اگر افتاد

سرمه زنگار ترس بود به هر تیغ

رعد ذوالفقار باز کارگر افتاد

خیبر و خندق احد حنین و بدر دید

کفر ز شمشیر او به درد سر افتاد

تیر ابالغوث من ز ترکش امید

تا به زه امد به دشمنان شرر افتاد

اوست ولی الله هشدار به هر کس

با علی و ال در افتاد ور افتاد

مهر و ولایش اتم نعمت حق است

شکر ولایت به گردن بشر افتاد

حجت من شد تمام حج وداع است

از شجر دین به دامنم ثمر افتاد

صحبت فرداست نگویید نگفتم

حیدر مولاست نگویید نگفتم

روز ازل هیچ کس نبود خدا بود

روز الست و برب و روز بلا بود

نور رسول خدا حیدر کرار

زهره افلاک نور خیر نسا بود

عالم ذر بود و عرضه گاه ولایت

هر که علی دوست بود اهل خدا بود

دست خدا از گل مولا به گلم ریخت

بنده کجا بوده و مولاش کجا بود

نفس نفیس رسول انکه وجودش

خالی از وسوسه و نفس و هوا بود

روبروی کفر بود حیدر کرار

بر سر اسلام بال مهر و وفا بود

هر که به حج رفت میهمان علی بود

داغ اخیر علی ز داغ منا بود

ای سعودی یهودی نشنیدی

غرش دیروز رهبرم به شما بود

شیعه مهیاست نگویید نگفتم

حیدر مولاست نگویید نگفتم

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر