زنده ام تا باشی من مگر مرده ام * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 1111 بازدید

زنده ام تا باشی من مگر مرده ام عمو جان که تو تنها باشی

سوی تو می آیم گیرم اصلا وسط لشکر اعدا باشی

قتلگاهم باشد مطمئنم که بهشت است تو هرجا باشی

آمدم بی شمشیر تا که نگذارم عمو بین سنان ها باشی

میشوم عباست تا مگر منتظر یاری سقا باشی

اکبرت را کشتند لشکر کوفه نمی خواست که بابا باشی

کور خواندند ولی پسر آخرت آمد که سرا پا باشی

وه چه از این بهتر که فدای پسر حضرت زهرا باشی

تیغ دارد در دست بر نمی دارد عمو از سر تو لشکر دست

دست از تو نکشم گیرم اصلا که جدا گردد از این پیکر دست

ساربان هم اینجاست آه فهمیده که تو کرده ای انگشتر دست

سر برایت بدهم حال که نیست عمو در بدنم دیگر دست

تا حواست به من است میبرد شمر در این فاصله بر خنجر دست

فاطمه امده و با همان دست شکسته کمی اب اورده است

دست من رفت ولی قاتلان وارد گودال شدن اخر دست

نقش میبندد عمو عاقبت خون منو و خون تو روی هر دست

کی گفته عمو جون نداری سپاهی چی دارم میبینم عجب قتلگاهی

وای عمو زیر و رو چیکار کرده با پیکرت دشمنت

وای تویی رو زمین داره خون میره از تموم تنت

وای سرت پیکرت یه عده تو رو با عصا کشتنت

وای عمو وای تنت چه کردند سر غارت پیرهنت

بگو رو به عمه بره توی خیمه نذار جون بابا برن سوی خیمه

وای حرم مادرم تو خیمه میلرزه تن دخترا

دست نامحرما بیوفته اگه چادر و معجرا

کعب نی میخوره همه دست و پاها همه پیکرا

اهل بیتت عمو کتک میخورن رو بروی سرا

وای حسین وای حسین

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر