صوت قرآن ملیحی در حرم پیچیده بود * حاج مهدی رسولی

بازدید: 903 بازدید

صوت قرآن ملیحی در حرم پیچیده بود

و زمان بعد از علی این لحن را نشنیده بود

معجزه یعنی همین که سوره شمس و قمر

آیه آیه تین و زیتون را به لبها چیده بود

روی دوشش بر عبا تحت الحنک را ریخته

نور محضی از نگاهش در فضا تابیده بود

او سراسر عشق بود و روح بود و اشتیاق

بسکه شبها تا سحر در سجده اش باریده بود

گرچه خود یک مرجع تقلید بود اما امام

غیر سمعا طاعتا چیزی از او نشنیده بود

ظاهر و باطن چنان جدش محمد این چنین

هر که او را دیده گویا مصطفی را دیده بود

با تمام این لطافت در میان کارزار

قابض الارواح هم از هیبتش ترسیده بود

چند خیمه آن طرف بر روی پای خواهرش

کودکی شش ماهه از هرم عطش خوابیده بود

مشک آبی بر زمین در کنج خیمه بی رمق

از لب خشکیده اهل حرم خیس عرق

زیر لب می گفت من شرمنده ام از تو رباب

آسمان باران ببار ای آفتاب غم متاب

مشک تشنه تازه جان آه جگر سوزی کشید

ناگهان مرد جوان همچون نسیم از ره رسید

پرده بند خیمه را با دست حسرت باز کرد

روی پنجه دخترک برخاست نه پرواز کرد

تا برادر یک بغل آغوش مهمانش کند

و برای بار آخر بوسه بارانش کند

بوسه های خیس دریا خواب کودک را شکست

اصغر آهسته دو چشمش را گشود  و باز بست

دست های دخترک پا پیچ رفتن شد ولی

رحم کن بر غربت ما رحم کن بر من علی

آسمان در آسمان باران غم باریده بود

تا که اکبر گریه های خواهرش را دیده بود

هق هق خواهر علی را سوخت و بی تاب کرد

دخترک را بار دیگر با نوازش خواب کرد

مثل هر روز مدینه که به تو سر میزدم

تا بخوابی و شوی بیدار رفتم آمدم

با صلابت از زمین برخاست تا راهی شود

محو ثارالله در سیر الی اللهی شود

راه میرفت و زمین از هیبتش در اضطراب

آسمان آتش به جان افتاده غرق التهاب

ابروانش تیغ بران سینه پهنش سپر

از لهیب خشم او ذرات عالم شعله ور

بی بدیل و بی نظیر و بی رقیب از هر جهت

بی قرین و بی مثال و بی حریف از هر نظر

پیشواز راه او در هر قدم فوج ملک

جبرئیل آورده بر خاک رهش ساییده سر

همهمه افتاده بود از فرش تا عرش خدا

میرود تا اذن میدان را بگیرد شیر نر

ناگهان عمق حماسه پر شده از عاطفه

پر شده یک بار دیگر از پسر چشم پدر

خم شد و دست پدر را بوسه زد اما امام

جای اینکه بر کشد آه جگر سوز از جگر

گفت برخیز و برو دیگر مجال صبر نیست

گفت برخیز و برو اما کمی آهسته تر

باد در پیچ و خم گیسوی او پیچید و رفت

خم به ابرو گرچه می گریید دنیا او ولی خندید و رفت

خم به ابرویش نشاند و مرکبش را کرده زین

الله الله اکبر است این یا که کوه آهنین

جست میزد مرکبش مانند آهو از زمین

از کران تا بی کران تکبیرش افکنده طنین

گفت رفتم یا علی یابن امیر المومنین

روی خود را کرده اکبر بر یل ام البنین

چیست این رعدی که میتازد به صحرای بلا

کیست این طوفان که می توفد به دشت کربلا

او محمد بود و حیدر بود و زهرا و حسن

او حسین بود او روح پنج تن در یک بدن

نیمه ای آتش فشان و نیمه ای فولاد سرد

او خودش یک پا ابالفضل است هنگام نبرد

یک تنه هیهات منا الذله را تفسیر کرد

ناگهان رنگ سپاه از غیض او تغییر کردم

تا که شمشیر از غلاف آورده بیرون این جوان

برق تیغ تیز او کشته گرفته از کوفیان

تیغ او از پیکر کفار سر بر داشته

تلی از سردار بی سر روی هم انباشه

نیزه داری نیت پرتاب نیزه کرده بود

اکبر اما نیزه ای در سینه او کاشته

لشکر از خوفش به خود لرزیده بود اما علی

غیرت بی باکی اش را در میان افراشته

از حرم تکبیر مولا تا به گوشش می رسد

جای خون از تیغه شمشیر او سر می چکد

هر وجب از رزم گه را بی امان طی کرده بود

مرکبش را هر کجا که خواسته هی کرده بود

در سکوت محض لشکر مانده از این ناز شست

بازوان آهنینش عرصه را در هم شکست

بزدلان آیا هماوردی برایم نیست کیست

نعره زد هر کس به جنگ من نیاید مرد  نیست

نیزه اش را بر دل میدان زده مرد جوان

بی گمان مردی نبوده در صف شیطانیان

کربلا روز جمل بود و علی اکبر حسن

هیچ کس جرأت نکرده در نبرد تن به تن

مثل موجی که به ساحل باز می گردد ز یَم

وتر و الموتور مولا بازگشته بر خیَم

چهره او از عطش سرخ و لبش خشک و کبود

وزن سنگین زره بر این عطش افزوده بود

بار دیگر رفت رفته تا که جانبازی کند

زیر پای بیرق رهبر سرافرازی کند

ساعت بیداد گرما بود و هُرم آفتاب

هر نفس گرد و غبار جنگ و اوج التهاب

میمنه تا میسره پر بود از اجساد کفر

نعره هل من مبارز میزند چون بوتراب

مخملی پوشانده از خون بر تن کرب و بلا

قلب دشمن را به تنگ اورده نبض اضطراب

هَم و غَمَش انتقام سیلی زهرا شده

فکر و ذکرش خیمه تنها و غمگین رباب

او فقط در فکر ارباب خودش بوده همین

ناگهان با ضربه ای افتاده بر روی زمین

جسم اکبر گیر افتاده است در بین خطر

نیزه و شمشیر بود و تیر و زوبین و تبر

 

صوت قرآن ملیحی در حرم پیچیده بود

.
.

شب هشتم محرم ۱۳۹۹ حاج مهدی رسولی

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

مطالعه بیشتر