عجب حکایتی چه بوی غربتی * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 674 بازدید

عجب حکایتی چه بوی غربتی

داداش عجب غمی عجب مصیبتی

باور نمیکنم اینجا پایان راه ما باشه

فرزند فاطمه بودن تنها گناه ما باشه

دلم گرفته بگو اومدیم کجا

میدونم اینجا شروع میشه ماجرا

اعوذو بالله من الکرب و بلا

*******

دل حرم شکسته به موج غم نشست

به روی قافله کی بود که راهو بست

بغض علی تو دل هاشون

روی لب ها ذکر تکبیره

مهمون نوازی کوفه

با تیغ و سنگ و شمشیره

امان از این قوم از این قوم بی وفا

میترسیم از این نگاه های بی حیا

اعوذو بالله من الکرب و بلا

*******

همیشه از قدیم با هم قدم زدیم

تو خاک کربلا با هم حرم زدیم

بوی جدایی پیچید و

روزای ما همه شب شد

از وقتی اومدیم اینجا

دلشوره سهم زینب شد

یه روز همینجا تو میشی ازم جدا

یه روزی میره سرت روی نیزه ها

اعوذ بالله من الکرب و البلا

 

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر