عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت * حاج محمود کریمی

بازدید: 808 بازدید

عمرم گذشت در تب و تاب ندیدنت

جان را به لب رساند سراب ندیدنت

از روزگار دیدم و چشمم ضعیف شد

اما گذاشتم به حساب ندیدنت

آتش فشان به سینه ی من موج میزند

بر گونه ام چکید مذاب ندیدنت

از بس به راه مانده و از بس ندیدمت

چشمم به خواب رفته به خوابِ ندیدنت

هر چند تا به حال ندیدم  تو را

ولی عادت نمیکنم به عذاب ندیدنت

می خواهمت ببینم اگر چه به من دهند

صد تا بهشت را به ثواب ندیدنت

من ساده گفتم و به من ساده رحم کن

از دیده ام بگیر حجاب ندیدنت

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر