عمه بهم گفتی که بابام پیش خداست * حاج محمود کریمی

بازدید: 1657 بازدید

عمه بهم گفتی که بابام پیش خداست

اما ببین سرش همینجا رو نیزه هاست

منم مثِ مادر بزرگم باباییم نمیدونم بابام کجاست

منم شبیه فاطمه بعد بابا عمرم کمِ

چشام مثِ زهرا کبوده قدم مث مادر خمِ

من و عمه ها فتح کردیم شام و

خریدیم ابروی بابام و

ببین زخم دست هام و

پاهام و چشمام و

بیت الاحزانم شده این ویرونه

درد منو فقط مادر میدونه

********

بابام ببین چقدر شدم عین مادرت

از بس نفس نفس زدم دنبال سرت

دیگه نداره طاقت سیلی صورتم برس به داد دخترت

اتیش گرفته شونه ها از دست تازیونه ها

بسته به روم مث مدینه درِ تموم خونه ها

چی میخواد بابا دشمن از جونم

چی میخواد تازیانه از شونم

بابا ببین افتاد دندونم

این تب تقصیر اتیش پهلومِ

زخمام از بوسه ی بابام محرومِ

******

مث مادر بزرگم اینجا تو غربتم

تو ویرونه کسی نیومد عیادتم

اینقد صدای خنده ها قلبم و شکست دیگه تمومه طاقتم

گریه شده دوای من یه کاری کن برای من

میگن باید آروم بگیره صدای گریه های من

عجل وفاتی شده وِرد لب هام

خسته شدم خدا بابام و میخام

تو نبودی و من بی تو مُردم

با گریه آبروشون و بُردم

تموم راه سیلی میخوردم

از سیلی مُردم

 

.
.

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر