عمه در چشم تو پیداست و من * حاج محمود کریمی

بازدید: 1291 بازدید

عمه در چشم تو پیداست و من

خواب در چشم تو زیباست و من

اشبه الناس به زهرای بتول

عمه ام زینب کبراست و من

در میان همه چون مادر تو

عمه ام ام ابیهاست و من

لب من خشک چو صحراست و تو

تشنه کام تو دریاست و من

چون عمو روی پر از خون دارم

ماه پر خون تو سقاست و من

دیدم آن شب که ز ره جا ماندم

مادرم فاطمه تنهاست و من

خواب رفتم به روی دامن او

خواب دیدم سر باباست و من

بعد از ان شب همه جا تاریک است

شب و روزم شب یلداست و من

چشم خود باز نگه دار پدر

عمه در چشم تو پیداست و من

وقتی از خواب پریدم دیدم

سیلی و دشمن و صحراست و من

سایه ات از سر من رفت که رفت

سر تو از بر من رفت که رفت

هر که پرسید کجایی گفتم

پدر بی سر من رفت که رفت

لاله گون لاله گوشم شده و

هدیه اکبر من رفت که رفت

تکه خیمه شده چادر من

در عوض معجر من رفت که رفت

به تنم بال و پری بود که نیست

به تنت برگ و بری بود که نیست

هر که پرسید کجایی گفتم

در کنارم پدری بود که نیست

تو سفر رفتی و دل منتظرت

بی قرار خبری بود که نیست

گرم لالایی خواب است رباب

روی دستش پسری بود که نیست

دست مِهرت به سرم نیست که بود

شانه موی سری بود که نیست

سر زدی سر زده با سر اما

با سرت همسفری بود که نیست

آنقدر ناله زدم در آهم

ناله مختصری بود که نیست

بعد سیلی همه جا تاریک است

بعد شبها سحری بود که نیست

رفتی و روی سرم روم سیاه

چادر شعله وری بود که نیست

خیزران کار مرا مشکل کرد

کاش از لب اثری بود که نیست

شاعر: مسعود اصلانی

.
.

متن شعر مداحی عمه در چشم تو پیداست و من

لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net

.

 

مطالعه بیشتر