مثل طفلی مینشینم گریه زاری میکنم * سید مجید بنی فاطمه

بازدید: 1317 بازدید

مثل طفلی می نشینم گریه زاری می کنم

تا در آغوشم نگیری بی قراری می کنم

با تو بعضی وقت ها ساز مخالف می زنم

با تو بعضی وقت ها ناسازگاری می کنم

هرچه هم اصرار کردم حاجت من را نده

شاید اصلا روی شرّی پافشاری می کنم

روزه می گیرم ولیکن چشم و گوشم روزه نیست

روزها من هم به نوعی روزه خواری می کنم

توبه با گریه ثمر دارد که من با اشک هام

بذر های توبه ام را آبیاری می کنم

جای من بین گلستان مناجات تو نیست

بین این گل ها چقدر احساس خاری می کنم

بعد از این دور تو می گردم فقط نه دیگران

دیگران را دارم از دورم فراری می کنم

چون که می بینم علی را لحظه ی جان دادنم

پس برای دیدنش لحظه شماری می کنم

روز محشر لحظه ای مهلت دهی لب وا کنم

یا علی می گویم و داد و هواری می کنم

در قیامت می نشینم باز در سوگ حسین

می نشینم گوشه ای و سوگواری می کنم

من که با سینه زدن دنیا قیامت کرده ام

پس تماشا کن صف محشر چه کاری می کنم

شاعر: آرش براری

****

به تو گفتم مکن گریه نگفتم قهر کن با من

نکردی قهر اگر از من چرا با من نمیجوشی

به تو گفتم ندارم شیر بیا این شیره جانم

و یا این اشک چشمانم چرا اخر نمینوشی

به تو گفتم مکن گریه نگفتم قهر کن با کن

چرا بر لب زدی ای مونس دل مهر خاموشی

به تو گفتم تبسم کن به روی من نه بر پیکان

چرا بر لب زدی ای مونس دل مهر خاموشی

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

www.mohjat.blogfa.com

www.Mohjat.net

مطالعه بیشتر