من روضه خوان غربت آقای عالمم * حسین سیب سرخی

بازدید: 1784 بازدید

من روضه خوان غربت آقای عالمم

بی تاب سر بریده ماه محرمم

با گریه هر غروب من از حال میروم

با هر فراز ناحیه گودال میروم

صبح و غروب ندبه کنان گریه میکنم

این روضه را به مادرمان هدیه میکنم

بر نیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد

دردش گرفته بود صدایش بلند شد

فرمود زنده ام به کجا حمله میکنید

نامرد ها به خیمه چرا حمله میکنید

کار مرا تمام نکرده کجا سنان

اینجا کنار لشکری از گرگ ها بمان

با یال غرق خون شده برگشت ذوالجناح

با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح

اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد

اینجا به بعد شیون زن ها شروع شد

دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای

بیرون زدند اهل حرم وای وای وای

دنبال ذوالجناح هراسان و بی پناه

با عمه آمدند به بالای قتلگاه

جد مرا محاصره کردند یک سپاه

دیدم چگونه عمه‌ ما میکند نگاه

هر کس رسید نیزه خود را شکست و رفت

یک استخوان ز سینه آقا شکست و رفت

یک عده بر تمام تنش سنگ میزدند

یک عده بر لباس تنش چنگ میزدند

در آن میانه حرمت آیینه ها شکست

وقتی که شمر آمد و بر سینه اش نشست

از دست او مَحاسن جدم رها نشد

هر چه کشید خنجر خود سر جدا نشد

تا که ز روی پیکر بی سر بلند شد

فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد

اینجا به بعد گریه‌ من رنگ خون شود

گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود

اینجا به بعد زخم دل ما نمک زدند

باور کنید عمه‌ ما را کتک زدند

راه فرار از حرم آن روز بسته شد

با چوب نیزه پهلوی زن ها شکسته شد

آن شب زنان سوخته یاور نداشتند

آن شب بنات فاطمه معجر نداشتند

شاعر: قاسم نعمتی

 

.
شب ۲۱ ماه رمضان ۱۴۰۰ حاج حسین سیب سرخی

مناجات با خدا
.
جدیدترین دفترچه کتاب مداحی  » کلیک کنید
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است
سایت مهجه به روزترین مرجع انتشار متن مداحی
.
Mohjat.net
.

مطالعه بیشتر