من و این یک نفس بشتاب مادر * حاج محمود کریمی

بازدید: 826 بازدید

من و این یک نفس بشتاب مادر

مرا این لحظه ها دریاب مادر

شدم مثل رباب این روز آخر

عذابم می کند این آب مادر

نه دل گرمی نه تسکین مانده باقی

که داغی سخت و سنگین مانده باقی

ببین از پنج فرزندم برایت

فقط یک مشک خونین مانده باقی

زتوحیف است بازویت بیافتد

وزخمی بین ابرویت بیافتد

چه می شد وقت جان دادن عزیزم

سرم بر روی زانوی بیافتد

زمین خوردن تنت را هم بهَم ریخت

حرامی پیکرت را هم بهَم ریخت

حرم با تو زمین افتاد عباس

عمود آمد سرت را هم بهَم ریخت

تورابست ازسرگیسو به نیزه

مگر تابت دهد هر سو به نیزه

الهی بشکند دستان خولی

تو را محکم زد از پهلو به نیزه

سرت بر خاک بود و درد سر شد

که سرگرمی چندین رهگذر شد

سرت برگشت بر نیزه ولیکن

شکاف ابروی تو باز تر شد

هزاران تیر برتن تا پرآمد

هزاران تیر بود و مادر آمد

مگر کم بود حجم تیر این سو

که غلطیدی و از آن سو در آمد

پُر است اینجا پری آتش گرفته

لباس و مَعجری آتش گرفته

شنیدم روضه ات را بار اول

خودم از دختری آتش گرفته

چقدر آن قافله شرمنده ام کرد

نشان سلسله شرمنده ام کرد

تو را نه کاش مشکت را نمیزد

بمیرد حرمله شرمنده ام کرد

ببین این روزهای آخری را

شنیدم روضه انگشتری را

خداوندا سنان از من گرفته

تمام لذت نامادری را

شاعر: حسن لطفی

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود مداحی جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

مطالعه بیشتر